قدرت انتخاب در بازیهای ویدیویی
اینکه بتوانید داستان و اتفاقات یک بازی را برحسب علایق و انتخاب های خود عوض کنید فکری است که در سر بسیاری از بازیسازان و هممینطور بازیکنان بوده و هست. اینکار باعث میشود که بازیکن بازی را بیشتر به یاد داشته باشد، با کاراکتر و داستان ارتباط بیشتری برقرار کنند و تجربهی او با فردی دیگر کاملا متفاوت باشد. برای مثال اگر در یک بازی شما بین نجات دو کاراکتر A و B، A را انتخاب کنید با آن کاراکتر ارتباط برقرار میکنید و هرچقدر هم از زمانی که آن بازی را بازی کردید بگذرد باز شما آن کاراکتر را به یاد دارید. البته به یاد داشته باشید، من نمیگویم که هر بازی نیاز دارد که انتخاب هایی داشته باشد که داستان جذاب باشد. هر بازی به شکل های مختلف، داستان خود را برای مخاطب به تصویر میکشد. برای مثال بازی هایی مانند Metal Gear Solid 3 و سری Uncharted با استفاده از المان های مختلف مانند موسیقی و گیمپلی یک داستان مشخص را جوری برای بازیکن تعریف میکنند در هیچ صحنهای از بازی حوصلهاش سرنرود و دائم به دنبال صحنهی بعد باشد (دربارهی این موضوع بعدا بحث خواهیم کرد). در این مقاله میخواهیم بازی هایی که در آنها میتوانید داستان را شکل بدهید را، با بازی هایی که یک داستان مشخص دارند مقایسه کنیم و برای آنها مثال هایی بزنیم.
Linearity and Choice(انتخاب در برابر خطی بودن)
یوتوبر معروف نیکی جیکی(Nakey Jakey) در ویدیویی که دربارهی بازی Red Dead Redemption 2 ساخته بود مثالی جالب برای این مسئله زد. “بازی ها به دو دسته تقسیم میشوند یکی مانند جعبهای پر از لگو است و دیگری مانند جعبهای از لگو با یک راهنما.” وقتی شما یک جعبه پر از لگو دارید میتوانید هرچه را که میخواهید خلق کنید و این کاملا به علاقه، تخیل و انتخاب شما بستگی دارد. هیچ چیز مانع شما برای ساختن چیزی که دوست دارید نمیشود و این شما هستید که در کنترلید. ولی وقتی شما یک نقشه و یک سری قطعات دارید هرچیزی را که دوست دارید نمیتوانید درست کنید. با آن قطعات یک چیز میتوان ساخت و آن آزادی که با یک جعبه وجود دارد دیگر نیست ولی درعوض برای آن نقشه بسیار زحمت کشیده شده و وقت زیادی صرفش شده و جوری ساخته شده تا شما بتوانید بیشترین لذت را از آن بگیرید. این را میتوان به بازیها هم تشبیه کرد. این دست بازیساز است که برحسب کاراکتر، داستان و دنیای بازیش چگونه آن را میسازد. البته بازی هایی که در آن داستان را میتوانید انتخاب کنید یک برتری نسبت به بازی های خطی دارند و آن این است که شما میتوانید بازی را چند بار بازی کنید چونکه داستان را کامل نمی دانید و میتوانید در بازی جدید خود انتخاب های دیگری بکنید ولی در یک بازی خطی شما داستان را میدانید، میدانید چگونه آغاز میشود و چگونه به پایان میرسد بخاطر همین شاید با یک بار بازی کردن دیگر نیازی به بازی کردن آن نداشته باشید.
حالا میخواهیم به چند بازی بپردازیم که دست ما را در انتخاب داستان، شکل دادن کاراکتر و برخورد با دیگران بسیار باز گذاشتند و انتخاب های پر معنایی را به ما دادند(به یاد داشته باشید که این بازی ها، بازی هایی هستند که من تجربه کردم و شاید مثال های بهتری هم وجود داشته باشند، ولی من آنهارا بازی نکردم).
Until Dawn(Ps4):
داستان این بازی این است که فردی به اسم Josh دوستانش را به خانهاش در کوه دعوت میکند. متأسفانه دو خواهر او در این مکان به قتل میرسند و دیگر پیدا نمیشوند. یک سال بعد از این اتفاق Josh همه را دوباره به خانهاش دعوت میکند تا اتفاق های گذشته را فراموش کند و حالش بهتر شود. داستان بسیار سادهای به نظر میرسد ولی در طول بازی بسیار جذاب تر میشود. و اگر بازی را تمام کردید حتما ویدیو بررسی آنتیل دان را توسط یوتوبر متپت ببینید، که داستان را جوری برایتان توضیح میدهد که فکرش را هم نمیکنید. ولی الان ما دنبال نقد و داستان بازی نیستیم بلکه میخواهیم دربارهی انتخاب های آن صحبت کنیم. شما در این بازی هفت نفر از دوستان و خود Josh را کنترل میکنید. با پیشروی در بازی شما متوجه میشوید که تنها موجود زنده در این کوه نیستید و هیولاهایی هم در اینجا وجود دارند. شما تا صبح باید زنده بمانید تا بتوانید از دست این موجودات فرار کنید که دقیقا اسم بازی هم هست: تا طلوع(Until Dawn). شما باید با کنترل کردن این هشت کاراکتر جوری بازی کنید که بتوانید همه را زنده نگه دارید. این بازی از تئوری Butterfly Effect بسیار الهام گرفته شده و از آن استفاده میکند. این نظریه میگوید هر اتفاق کوچکی که رخ دهد ممکن است آینده را به طرز هنگفتی تغییر دهد. برای مثال در این بازی بستن یک در یا نکشتن یک سنجاب ممکن است در آینده از مرگ چندین نفر جلوگیری کند. به گونهای این بازی تمام حرکات شمارا ضبط میکند و از آنها بر علیه شما استفاده میکند. این بازی جوری برای دوباره بازی کردن ساخته شده است. بارها برای خودم شده که کاراکتری را از دست دادم یا انتخابی کردم که به نظرم اشتباه بوده و بازی را از اول شروع کردم زیرا Until Dawn بعد از هر انتخابی که میکنید بازی را سیو میکند و شما قادر reload کردن سیو و به عقب برگشتن نیستید. در نهایت Until Dawn به چیزی که بسیار تلاش میکند که به آن برسد، میرسد آن هم بودن بازی متفاوت با بازی هایی در ژانر خودش است.
Mass Effect:
حتما تا الآن با سری خوشساخت استودیو Bioware یعنی سری Mass Effect آشنا هستید(البته به غیر از بازی چهارم که بسیار ضعیف بود؛ از بازی چهارم دوری کنید). ما میخواهیم در این قسمت دربارهی سه بازی اول این سری صحبت کنیم. هرکدام از این سه بازی موضوع مشخصی دارند، ولی یک داستان واحد در هر سه بازی تکرار میشود آن هم موضوع ریپرها(Reaper) است. در سال ۲۱۴۸ انسان ها به سرعت نور دست مییابند و از این رو میتوانند به تمام کهکشان سفر کنند. به همین دلیل با موجودات فضایی دیگر ارتباط برقرار میکنند. حال انسان ها میفهمند که گروهی از موجودات فضایی به نام ریپر ها هر ۵۰.۰۰۰ سال تمام موجودات زنده را نابود میکنند و بجای آن ها موجودات دیگری میگذارند. شما باید با کنترل کردن فرمانده شپرد(Shepard) ریپر هارا نابود کنید و کهکشان را نجات دهید. برعکس Until Dawn که شما نتایج انتخاب هایتان را در خود بازی میبینید در مس افکت انتخابی که شما در یک بازی میکنید ممکن است اتفاق های بزرگی در دیگر بازی های این سری به همراه داشته باشد. شما باید به تصمیم هایتان فکر کنید چه کوچک چه بزرگ چونکه جان خود شپرد، همتیمی هایتان و کل جهان دست شما است. بله درست خواندید مرگ شپرد که همان نقش اصلی این سه بازی است باز به تصمیمات شما بستگی دارد. مس افکت از سیستم Morality استفاده میکند که دو گزینه Paragon وRenegade دارد. شما در طول بازی هنگام صحبت با دیگر افراد یا در اتفاقاتی مهم میتوانید با خونسردی یا با خشونت رفتار کنید. اگر با خشونت رفتار کنید به Renegade شما اضافه میشود و اگر با خونسردی رفتار کنید به Paragon شما اضافه میشود. هر چقدر امتیازات این دو بالا برود راه های بیشتری برای صحبت کردن با دیگر کاراکتر ها بیشتر میشود، چونکه Dialogue Tree یا همان صحبت کردن بخش از مهمی از بازی های مس افکت است. البته صحبت کردن تنها جایی نیست که این سیستم به کار میآید، بلکه در گیمپلی هم تأثیر دارد. در بعضی از قسمت های بازی شپرد میتواند به صورت فیزیکی درگیر شود. اینکار میتواند به صورت Renegade باشد و برای مثال با کسی وارد دعوا شود یا میتواند به صورت Paragon باشد وبرای مثال جان کسی را نجات دهد. با انجام این کار ها به امتیاز شما اضافه میشود. البته این سیستم گیم پلی فقط در مس افکت ۲ اجرا شده.
Papers Please:
Papers Please یک بازی بسیار زیبا و خوشساخت است؛ که توسط بازیساز ایندی، یعنی Lucas Pope، به تنهایی ساخته شده. که جدیدترین بازی او یعنی Return Of The Obra Dinn توانست جوایز زیادی همچون بهترین بازی از نظر استعداد هنری را کسب کند. تمام گیمپلی Papers Please چک کردن پاسپورت است. بله، شما در کل بازی مشغول به چک کردن پاسپورت هستید. زیبایی این بازی از همینجا شروع میشود که چگونه Lucas Pope توانسته یکی از خستهکننده ترین کارها را به یک بازی جذاب تبدیل کند. داستان این بازی این است که شما یک مأمور بین مرز دو کشور Arstotzka و Kolechia هستید و باید با چک کردن پاسپورت مردم نگذارید تروریست ها، دزد ها و…. وارد Arstotzka شوند. این بازی به ۲۰ روش میتواند پایان یابد؛ البته باید اعتراف کنم که همهی آنها متفاوت نیستند و حدود ۷ تا از آنها تکراری است ولی مابقی آنها بسیار جالب میتوانند باشند. از مردن بخاطر گرسنگی بگیر تا انقلاب کردن و تبدیل شدن به یک جاسوس. این بازی دارای ۳۱ مرحله است و درواقع همان ۳۱ روز ماه است که مأمور باید به سرکار برود. هر روز شما باید حداقل افرادی را چک کنید، تا به ازای هر فرد پولی دریافت کنید و آن را خرج خانوادهتان بکنید. در پایان هر مرحله شما پولی را که دریافت کردید اول برای غذا برای اعضای خانواده، بعد گرمای خانه و در آخر برای اجارهی خانه صرف میکنید. مقدار پولی که بدست میآرید و سلامت اعضای خانوادهی شما همه بر داستان تأثیر دارد. هر روز با روز قبلی متفاوت است. بعضی روز ها یکی از مرز رد میشود و شما باید او را بکشید، بعضی روز ها گروهی ناشناس به شما پیشنهاد کار میدهند و بعضی روز ها مأموران دولت برای چک کردن وضعیت شما پیشتان میآیند. در این بازی شما نمیبازید و هر دفعه که بمیرید، یا اتفاق های دیگری بیفتد، شما با یک Ending مواجه میشوید و این زیبایی Papers Please است، اینکه در هر مرحله، بازی شما میتواند تمام شود. حتا اگر با پایانی مواجه شدید که از آن خوشتان نیامد، بازی این امکان را به شما میدهد که به راحتی مرحله را از اول بازی کنید.
The Witcher:
البته نمیتوان دربارهی انتخاب و تصمیم حرف زد، و دربارهی سهگانهی شاهکار ویچر حرف نزد. این بازی توسط Cd Projekt Red ساخته شده که همه الآن منتظر بازی جدید آنها یعنی Cyberpunk 2077 هستیم. شما در بازی های ویچر (که براساس رمان های Andrzej Sapkowski است) شخصیت گرالت از ریویا را کنترل میکنید که یک ویچر است. ویچر ها افراد معمولی هستند که زیر آزمایش های سخت میروند، و اگر جان سالم به در بردند تبدیل به یک ویچر میشوند که درواقع هیولاکشانی برای استخدام هستند. این آزمایشات باعث میشود که سرعت، قدرت و طول عمر آنها بیشتر شود. ویچر ۱و ۲ یک جور انتخاب را بررسی میکنند و ویچر ۳ هم یک جور. و با Import کردن سِیوتان میتوانید انتخاب هایی را که کردید معنادارتر هم کنید. در ویچر ۱و۲ علاوه بر انتخاب هایی که در طول بازی میکنید و داستان را تغییر میدهید باید از بین ۲ گروه یکی را انتخاب کنید. یک گروه سربازان دولتاند که اقلب افرادی نژادپرست هستند و انسان ها را برتر از تمام موجودات زمین میدانند(باید بگم که در دنیای ویچر موجودات دیگری بهغیر انسان ها، همچون الف ها، دُرف ها، ومپایر ها و… زندگی میکنند) ولی از مردم در برابر هیولا ها حفاظت میکنند. گروهی دیگر افرادی هستند که از موجوداتی بهغیر از انسان ها تشکیل شدهاند و با کارهای تروریستی و کشت و کشتار میخواهند دنیایی بسازند که انسان ها و دیگر موجودات با هم زندگی کنند. انتخاب بین این دو بسیار سخت است زیرا این دو گروه کاملا برابر هستند و هردو کارهای خوب و بد انجام دادهاند. ویچر ۳ انتخاب را کاملا متفاوت مورد بررسی قرار میدهد. در ویچر ۳ هیچ گروهی نیست که شما به آن ملحق شوید. در این بازی جان ۳۰ نفر دست شما است و شما با تصمیماتی که در طول بازی میگیرید جان هر کدام را میتوانید نجات دهید؛ که در ۳۲ Ending مختلف انتخاب های شما به نمایش گذاشته میشود.
خیلی خوب بود، گرچه فکر میکنم بازی های دیگه ای رو هم میشد به لیست اضافه کرد.
بله در زمینه انتخاب و تصمیم در بازی مثالهای زیادی وجود داره. همانطور که گفتم اینها بازیهایی هستن که من بازی کردم یا خیلی برام لذتبخش بودن. البته بازیهای دیگهای هم هستن که میخواستم اضافه کنم ولی میخواستم این مقالهای کوتاه تا مقالهی بعدیم باشه. خوشحالم که از خواندن مقاله لذت بردید.
بسیار بسیار بسیار عالی همشو بازی کردم ممنون از مقاله خوبتون
خوشحالم که به سایت سر زدی
مقاله بدیه چون فقط دیدگاه خودتو نوشتی اگه از بقیه هم بپرسی خیلی بهتر میشه مثلا تو سایتت یا تو هرجا مثل تلگرام و …. چت نظر سنجی بزار
دقیق منظورتو نفهمیدم. اینجا وبلاگ خودمه و از دید خودم مینویسم و اونو دلیلی بر بد بودن مقاله نمیدونم.
دربارهی نظرسنجی و تلگرام و اینا فعلا یکم زوده به نظرم ولی در آینده چرا که نه.
ممنون استفاده کردم …