نقد و بررسی ویچر ۱
سلام شایگان هستم و امروز به نقد و بررسی اولین بازی سری پرطرفدار و پرفروش ویچر میپردازیم
برخلاف ویچر سه که بهترین بازی سال ۲۰۱۵ شد و یکی از بهترین و پرفروشترین بازی های دنیا است، دربارهی اولین عضو این سری زیاد صحبت نمیشود و همیشه نسخه اول این سری زیر سایه ویچر دو و سه بوده است. آن هم دلایل مختلف دارد برای مثال بودجه کم استودیو برای تبلیغ بازی و یا اینکه این استودیو در لهستان بوده است و شناخته شده در جاهای دیگر دنیا نبود. حال میخواهیم دربارهی این بازی صحبت کنیم و بفهمیم آیا این بازی لیاقت وقت شما را دارد و یا بهتر است فراموش شده بماند.
ویچر یک، تجربهای بسیار عجیب و در عینحال لذتبخش است. من میتوانم چند برابر نکات مثبت این بازی نکات منفی بگویم ولی باز به این بازی امتیازی بیشتر از هشت میدهم. به نظر من این بازی و درکل سری ویچر اثر های هنری هستند و هر کدام حال و هوای خود را دارند. استودیو سیدی پراجکت رد(Cd Projekt Red) هرکدام از بازی های ویچر را از نسخهی قبل به طرزی که فکر نمیکردید بهتر میسازد و به نظر من اگر طرفدار بازی های ماجرایی، بازی هایی که داستان و کاراکتر های عالی دارند یا در کل بازی های Rpg (Role Playing Game) هستید حتما این بازی را تجربه کنید.
اول میخواهم دربارهی نکات منفی حرف بزنم، بعد نکات مثبت.
گرافیک و انیمیشن:
گرافیک این بازی زیاد جالب نیست و بسیار ضعیف است، حتی در مقایسه با بازی های زمان خود و اگر به بازی های ۴k عادت کردید اصلا از این بازی خوشتان نخواهد آمد. این مشکلی است که با نصب کردن چند mod برای بهتر کردن گرافیک بهٰراحتی حل میشود ولی انیمیشن کاراکتر ها متأسفانه به همان شکل میماند. این هم برمیگردد به استودیو سی دی پراجکت، بگذارید توضیح بدهم. استودیو این بازی را از سال ۲۰۰۲ شروع به ساختن کرد. در آن وقت استودیو سی دی پراجکت فقط ۱۵ تا کارکن داشت و استودیو بسیار کوچیکی بود. تا وقتی که بازی در سال ۲۰۰۷ روانی بازار شد این استودیو به ۱۰۰ کارکن رسید. این بازی از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ دو بار کاملا از اول ساخته شد زیرا این استودیو در آن موقع هیچ بازی نساخته بود و کارکنان هم تجربهای نداشتند. پس بسیار اشتباه است که این بازی را با بازی های الان یا آن موقع مقایسه کرد. به نظر من گرافیک این بازی نسبت به تجربه کم، نیروی کم و پایین بودن حمایت مالی استودیو، بسیار عالی است. البته وقتی دارید در دنیا ویچر راه میروید میبینید که هر مغازهدار، فروشنده یا نگهبان کاراکتر یکی دارند، مشکلی است که بخاطر کمبود وقت بهوجود آمده. البته تمام کاراکتر های اصلی و دشمنان اسپرایت جدا از هم دارند. در بازی هم وقتی دارید با کسی حرف میزنید دهن آنها فقط باز و بسته می شود و اصلا شکل آن کلمهای را که میگویند نمیگیرد که این باعث میشود که شما به کاراکتر های این بازی به شکل چند ربات نگاه کنید نه مثل انسان های واقعی.
هوش مصنوعی(AI):
در این قسمت، اول میخواهم دربارهی هوش مصنوعی یاران و سپس دشمنان شما حرف بزنم. بگذارید چند مثال بزنم. بارها شده که من با یک npc دعوا کردم و محل را ترک کردم و بعد از چند دقیقه که پیش او برمیگردم او جوری با من حرف میزند که انگار اتفاقی نیفتاده و ما دوستان صمیمی هستیم. یکبار هم میخواستم زرهی جدید درست کنم، پیش یک آهنگر رفتم و سفارشم را به او دادم، او به من گفت که حدود یک روز طول میکشد که زره جدیدم آماده بشود من هم قبول کردم. بعد از فروشگاه خارج شدم و بلافاصله به داخل آن رفتم و دیدم که زرهم آماده شده. این نشان میدهد که بعضی از دیالوگ های بازی هیچ بنا و اساسی ندارند و فقط برای این هستند که بازیکن را سرگرم کنند و بازی قدرت این را ندارد که همهچی را بهیاد داشته باشد. جایی دیگر که در آن ضعف هوش مصنوعی به چشم میخورد مبارزه با چندین یار کامپیوتری است. برای توضیح این مسأله یک مثال بزنم. من و پنج یار دیگرم در یک منطقه مستقر بودیم. و دشمنان در مکانی روبروی ما بودند، که با پلی باریک به آنجا وصل شده بود. وقتی که حمله شروع شد همهی یاران من و همینطور یک دشمن هجوم آوردند به آن پل و من نه از کنار و نه از روی پل میتوانستم عبور کنم. چون یاران من خیلی کم میتوانستند به دشمنان آسیب برسانند من چندین دقیقه باید منتظر میماندم که آنها یک فرد را بکشند. این مشکل میتوانست به سادگی حل شود اگر یاران شما، شما را دنبال کنند و یا اگر سعی دارید به جلوی آنها بروید آنها عقب نشینی کنند. هوش مصنوعی دشمنان بسیار خوب کار شده است فقط یک مشکل دارد. بعضی از دشمنان این قابلیت را دارند که شمارا برای چند لحظه بیهوش کنند و به شما حمله کنند. این مشکلی نیست ولی وقتی که چندین نفر از این دشمنان باشند کار سخت تر میشود. بارها شده که چندین نفر از این دشمنان دور من حلقه زدند و وقتی من بهوش میآیم دیگری مرا بیهوش میکند و من هم فرصتی برای فرار ندارم زیرا تا میخواهم کاری بکنم دیگری باز مرا بیهوش میکند و من مجبور میشوم از سیو قبلی بازی کنم.
مراحل فرعی(Side Quest):
در بازی ویچر یک به غیر از مراحل اصلی و داستانی که شاهکار هستند، متأسفانه مراحل فرعی بسیار ضعیف هستند. همهی مراحل فرعی یکنوع هستند، برو یه چیزی بیار. تمام مراحل فرعی همین هستند یا آشپزی است که گوشت حیوانی را میخواهد یا جادوگری است که نوع خاصی از یک گل را میخواهد. فقط شما از یک نقطه به نقطهای دیگر میروید. و این واقعاً شرمآور است.
DLC:
Price Of Neutrality:
داستان: گرالت برای زمستان به کئر مورهن برمیگردد و میفهمد که گروهی از سربازان دولت دنبال دختر اسکل(Eskel) هستند و میخواهند او را به قتل برسانند.
موقع انتشار این بازی هیچ dlc برنامه ریزی نشده بود؛ بلکه ۴ سال بعد از انتشار بازی یعنی سال ۲۰۱۱ با نسخه Enhanced Edition دو dlc به نام های Side Effects وPrice Of Neutrality عرضه شد. هر کدام از اینها نهایتا شصت دقیقه طول میکشد که تمام شود و زمان آنها قبل از تمام بازی های ویچر است. اینها داستان هایی کوتاه هستند که هدف خاصی ندارند و میخواهند که شما چند ساعت بیشتر در بازی وقت بگذارید.
به غیر از داستان تمام المان هایی که دربارشان حرف زدیم در این dlc کاملا یکی هستند و هیچ تغییری در آنها بوجود نیامده.
شما دوباره با ویچر ها دیدار میکنید ولی هیچکدام از آنها حرف مفیدی برای گفتن ندارند و شما هیچ چیز دربارهی دنیا و آنها یاد نمیگیرید. این یک پتانسیلی است که به هدر رفته چنکه شما با بازی کردنdlc میخواهید علاوه بر بازی اصلی بیشتر دربارهی دنیا و کاراکتر های آن بدانید مخصوصا بازی ویچر که دنیایی به این عظمت دارد ولی بازی در زمینه بسیار کمکاری میکند. تنها کاراکتری که کمی دربارهی گذشتهی آن یاد میگیرید اسکل است، آن هم در حد چند خط دیالوگ. یک فرصتی هم که به هدر رفته استفاده درست از مکان کئز مورهن است. کئر مورهن قدیمی ترین مدرسهی گرگ ها است؛ جای که روی افراد آزمایشات انجام میشد و جایی که کاراکتر اصلی و ویچر هایی که در طول بازی میبینیم در آنجا تعلیم دیده شدهاند. خیلی جالب میشد اگر ما به این قسمت های قلعه میرفتیم، از گرالت خاطراتی دربارهی بزرگ شدن در اینجا میشنیدیم و یا بچه هایی را میدیدیم که در حال تمرین اند. ولی در این dlc این کاملا برعکس است. شما فقط به حیاط کئر مورهن میتوانید بروید و نمیتوانید وارد شوید. این قلعه نقش چندین تکه سنگ را بازی میکند بدون هیچ کاراکتر یا تاریخی. بیرون از کئر مورهن هم زمین خالی است بدون هیچ مکانی که توجه شمارا جلب کند.
Side Effects:
این dlc یکی از بدترین dlc هایی است که در عمرم تجربه کردم. هیچ چیز بر داستان افزایش نمیدهد،مکان را عوض نمیکند و فقط دوست دارد وقت شما را تلف کند. داستان این بازی این است که دوست گرالت دندلیون(Dandelion) به کسی ۲۰۰۰ سکه بدهکار است و شما باید آن را پس بدهید. این dlc تمام زمانی که تیم Cd Projekt صرف ویچر کرده برای اینکه یک بازی عالی باشد را زیر سؤال میبرد. همین چند خط برای بررسی این dlc کافی است و اصلا نمیخواهم دربارهی آن بیشتر حرف بزنم. اگر بعد از تمام کردن ویچر ۱ دنبال این هستید که در این دنیا بیشتر وقت بگذرانید از این dlc صرف نظر کنید و بلافاصله ویچر ۲ را بازی کنید.
همانطور که گفتم ویچر یک بازی عالی است و لیاقت تک تک دقایقی که در آن میگذرانید را دارد(فقط از dlc های آن دوری کنید).
حالا به نکات مثبت بپردازیم.
گیم پلی:
گیمپلی این بازی بسیار عجیب و لذتبخش است. شما فقط از شمشیر میتوانید استفاده کنید. تنها سلاحی که بهغیر از شمشیر دارید و میتوانید از آن استفاده کنید نوعی بمب است. وقتی دشمنی به سمت شما میآید شما شمشیرتان را درمیآورید و روی او کلیک میکنید و گرالت(کاراکتر اصلی بازی) به صورت اتوماتیک به او حمله میکند و شما فقط هر چند ثانیه وقتی که بازی به شما بگوید دکمه سمت چپ موس را میزنید. میتوان گفت که نوعی qte است و شما زیاد در مبارزه های این بازی نقشی ندارید. شخصاً این نوع مبارزه برای من بسیار معتادکننده و جذاب است. البته بهغیر از شمشیر میتوانید از نشانه هاهم استفاده کنید که در مبارزه به شما کمک میکنند. نشانهها درواقع پنج نوع قدرت هستند که شما آنهارا در طول بازی از سنگهای جادویی میگیرد، که هر کدام کار مخصوص خودشان را میکنند.
نشانه Aard: این نشانه درواقع نیرویی از طرف شما به دشمنان وارد میکند که آنهارا به زمین میزند و به شما فرصتی برای حمله میدهد. با استفاده از آن تیر های تیرکمانم میتوانید از خود دورکنید. این قدرت در طول بازی بسیار به دردتان میخورد.
نشانه Quen: این نشانه یک سپری دور شما میکشد و بسته به قدرت دشمن، برای مدتی نمیگذارد آسیبی به شما برسد. در طول بازی من این قدرت را خیلی ارتقا دادم ولی باز هم بسیار ضعیف عملکرد توصیه میکنم از این نشانه زیاد استفاده نکنید.
نشانه Igni: محور آتشی از دستان گرالت به دشمنان وارد میکند که بسیار مفید است. و با ارتقا دادن آن آسیبش بسیار بیشتر میشود و همینطور دشمنان را به عقب هل میدهد. من از این قدرت بسیار زیاد استفاده کردم.
نشانه Yrden: این نشانه یک تله برروی زمین میگذارد و با رد شدن دشمنان از روی آن جان آنهارا کم میکند. به نظر من این نشانه از میان پنج تای دیگر بدترین است و به هیچ دردی نمیخورد. اولا کمی طول میکشد که این تله برروی زمین بگذارید و وقتی بین مبارزه با چندین نفر هستید فرصت این را ندارید. دوما آسیب بسیار بسیار کمی به دشمنان میزند حتی اگر ارتقاش داده باشید.
نشانه Axii: این نشانه یک دشمن را هیپنوتیزم میکند و او را یار شما میکند. بسیار به درد بخور است مخصوصا وقتی جانتان کم است و دارید با فردی قدرتمند مبارزه میکنید.
داستان و کاراکتر ها:
داستان و کاراکتر های این بازی و در کل سری ویچر، بر اساس رمان های ویچر نوشته شدهی، Andrzej Sapkowski است؛ که یکی از بزرگترین نویسندههای لهستانی است و یک چیز جالب این است که او در مصاحبهای گفته که هیچوقت بازی های ویچر را بازی نکرده و به نظرش بازی های ویدیویی مکان خوبی برای داستانگویی نیستند. بیشک نقطه قدرت تمام بازی های ویچر داستان آن است، که باعث میشود شما تمام اشکالات بازی را چه بزرگ و چه کوچک نادیده بگیرید. شما شخصیت گرالت از ریویا(Geralt Of Rivia) را کنترل میکنید که یک ویچر است و پنج سال پس ناپدید شدن به طرز عجیبی پیدا میشود و توسط وزمیر(Vesemir)، لمبرت(Lambert)، لیئو(Leo) و اسکل(Eskel) به کئر مورهن(Kaer Morhen) بازگردانده میشود. حالا بگذارید هر کدام از اینهارا توضیح دهم. ویچر ها کسانی هستند که تعلیمات سختی میبینند و زیر آزمایش های بسیار خطرناک میروند و اگر جان سالم بهدر بردند تبدیل به ویچر میشوند که درواقع هیولا کشانی هستند برای استخدام. اگر افراد زنده بمانند و تبدیل به ویچر شوند این قدرت ها را بدست میاورند:
*خارج شدن روح از بدن و از دست دادن احساس ها.
*بالا رفتن قدرت چشم ها که قابلیت دیدن در تاریکی کامل را به فرد میدهد و همینطور اگر نوری به چشمانشان بتابد میتوانند به راحتی بینند در صورتیکه انسان ها چشمانشان را میپوشانند.
*ایمن بودن از تمام مریضی و ویروس ها. قابلیت خوردن انواع معجون وpotion ها که برای فردی معمولی کشنده است.
*افزایش قدرت، سرعت و عکسالعمل به طور زیاد.
*قابلیت استفاده از نشانه ها.
*افزایش یافتن سرعت ترمیم زخم ها.
*طول عمر بسیار زیاد.
یه نکتهی ریز:
- ویچر ها از دو نوع شمشیر استفاده میکنند. شمشیری از جنس استیل برای مبارزه با انسان ها و شمشیری از جنس نقره برای مبارزه با هیولاها. آنها یک گردنبند هم به شکل یک گرگ میگیرند که به آن مدال ویچر(Witcher Medallion) میگویند که وقتی ویچر در معرض خطر است به او هشدار میدهد.
ما ویچر های مختلف در این سری بازی ها داریم که هرکدام با دیگری بسیار فرق میکنند و در مدرسههای مختلف تبدیل به ویچر میشوند. معروف ترین آنها مدرسهی گرگ ها است که گرالت و کاراکتر هایی که نام بردم در آنجا تبدیل به ویچر میشوند. وزمیر پیرترین و دانا ترین بین ویچر های مدارس گرگ ها است. اسکل، گرالت و لمبرت ویچر هستند و فقط لیئو است که در حال تمرین برای ویچر شدن است. در بازی اول سری ویچر فقط مدرسهی گرگ ها نام برده شده است و بقیه مدرسهها در بازی دوم و سوم این سری معرفی میشوند مانند مدرسهی گربه ها، خرس ها و…. مقر اصلی مدرسهی گرگ ها که اولین مدرسهی ویچر ها است در کئر مورهن واقع شده است. گرالت بعد از بهوش آمدن به غیر از ویچرها تریس مریگولد(Triss Merigold ) را نیز میبیند که یکی از دوستان صمیمی گرالت است(راجب او و دیگر کاراکتر ها در قسمت آخر مقاله صحبت میکنیم). گرالت بعد از بهوش آمدن میفهمد که حافظه خود را از دست داده و فقط افراد نزدیک به او و اتفاقات جدید را به یاد میآورد. کمی بعد از بهوش آمدن گرالت به کئر مورهن غیرمنتظرانه حمله میشود؛ که حملهای توسط گروه سلمندرا(Salamandra) است و با آنها باید تا آخر بازی بجنگید. هرچقدر هم که تلاش بکنید بازهم شکست خواهید خورد و رئیس گروه سلمندرا یعنی ازار جاوید(Azar Javed) یکسری میوتجن(Mutagen) را از آزمایشگاه میدزدد و ناپدید میشود. میوتجن ها درواقع موادی هستند که به بدن افرادی که میخواهند ویچر بشوند تزریق میشود که خیلی ها از این پروسه جان سالم به در نمیبرند. این دست شماست که میوتجن ها را پس بگیرید و سلمندرا را نابود کنید.
این بازی پنج چپتر دارد که هرکدام داستان های خودشان را دارند. باید بگویم که چپتر دو و پنج بسیار عالی نوشته شدهاند و شما با تمام کردنشان پشیمان نمیشوید. یک نکتهای هم که بهتان توصیه میکنم این است که اگر در طول بازی در مرحلهای گیر کردید و نتوانستید بازی را پیش ببرید اصلا راهنمایی آنلاین نبینید زیرا حتما بازی برایتان اسپویل خواهد شد و تمام هیجان و علاقهی شما نسبت به داستان را از بین میبرد.
یک چیز دیگر هم دربارهی دنیای ویچر باید بگویم، آن هم دربارهی گروه های اوردر(Order Of The Flaming Rose) و اسکویوتل(Scoia’tel) است. در دنیای ویچر انسان ها بیشترین قدرت را دارند و اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند. نژاد های دیگر مانند الف ها(Elf)،دورف ها(Dwarf) و…. اقلیت را تشکیل میدهند و در دنیای ویچر با آنها بد رفتاری های زیادی انجام میشود و دائم بین انسان ها و گروه های دیگر اختلاف و جنگ است. هر کدام از این گروه ها نیاز به کمک شما برای شکست دیگری دارد و چون شما حافظهتان را از دست دادید میتوانید بین هر کدام از گروه ها بسته بر دانسته هایی که در بازی آموختید و سلیقهی خود یکی را انتخاب کنید.
*اسکویوتل: گروهی است که از الف ها و دورف ها تشکیل شده. رئیس این گروه، الفی به نام ییوین(Yaevinn) است؛ او در اولین دیدارش با گرالت بسیار خوش رفتار است و به او میگوید که آن ها مانند گرالت در جامعه منفور هستند و انسان ها به گرالت به عنوان یک ابزار نگاه میکنند برای از بین بردن هیولا ها. هدف این گروه رسیدن به صلح و یکی بودن حقوق تمام موجودات زنده است. ولی این گروه برای رسیدن به هدفش، از روش های تروریستی و ایجاد وحشت بین مردم استفاده میکند. گرالت نظرش دربارهی اسکویوتل این است”به عنوان یک ویچر من با غیرانسانها همدردی میکنم؛ مانند آنها من حس بیگانگی دارم. من آنها را درک میکنم ولی با روش هایشان مخالفم. به نظر من برخی از کارهای ییوین بچگانه و خطرناک است نسبت به چیزی که دارد برای آن میجنگد. “
*اوردر: اوردر گروهی است که تشکیل شده از انسان های شوالیه و مقر آن در ویزیما(Vizima) است. بیشتر انسان هایی که در اوردر کار میکنند نژادپرست هستند و هدف اصلیشان حفاظت از مردم ویزیما است. در یکی از مأموریت ها گرالت باید هیولایی به نام کاکاتریس(Cockatrice) از بین ببرد، و برای اینکار به فاضلاب شهر میرود؛ در آنجا گرالت با فردی به نام سیگفرید(Siegfried) آشنا میشود که برای اوردر کار میکند و او هم همانند گرالت دنبال کشتن این هیولا است. اگر با او همکاری کنید گرالت دربارهی سیگفرید میگوید که او با شمشیر بسیار خوب کار میکند و از مبارزه درکنارش لذت میبرد. این اولین آشنایی شما با این گروه در طول بازی است. گروه اسکویوتل هدفی بسیار خوب دارد ولی برای رسیدن به آن از اقدام های تروریستی استفاده میکند، گروه اوردر گروهی بسیار نژادپرست است و بیشتر از انسان ها حمایت میکند ولی در نگه داشتن امنیت بسیار نقش دارد. در آخر این دست شماست که از کدام گروه حمایت میکنید.
حال دربارهی کاراکتر های این بازی صحبت کنیم:
گرالت از ریویا(Geralt of Rivia):
گرالت هنگامی که کودک بود توسط مادرش به مدرسهی گرگ ها برده شد و تمام دوران جوانیاش را در آنجا صرف تمرین برای ویچر شدن کرد. او تنها فردی است که تمام تعلیماتی که برای ویچر شدن لازم است را به پایان رسانده.(دلیل موی سفیدش هم اثرات جانبی از آزمایش هایی است که رویش انجام شده). او آنقدر این مراحل را به خوبی گذراند آزمایش های دیگری هم روی خود انجام داد، برای افزایش قدرت هایش. او تمام تعلیماتش را نیز توسط وزمیر گذرانده است.
اسکل(Eskel):
اسکل دوست صمیمی گرالت است و از کودکی با هم در مدرسهی گرگ ها تمرین دیدهاند. اسکل هیچوقت مانند گرالت معروف نشد با اینکه قدرت هایشان یکی بود و بعضی جاها هم بیشتر. با این حال او توانست اسم و رسمی برای خود بسازد به عنوان یک ویچر کشنده و چشمگیر. او هم همانند بقیه ویچر ها زمستان هر سال به کئر مورهن میایند و دور هم جشن میگیرند.
تریس مریگولد(Triss Merigold):
تریس از مهم ترین کاراکترای دنیای ویچر است که در سه بازی حضور داشته. او دوست صمیمی گرالت و در زمانی معشوقهی او نیز بوده. او یکی از اعضای اصلی شورای شاه فولتست(King Foltest) است که در بازی اول شاهد آن هستیم. او همینطور از مهم ترین جادوگران دنیای ویچر است که قدرت خارق العادهای در جادو و هم در درست کرد معجون یا Potion دارد.
وزمیر(Vesemir):
پیر ترین و داناترین ویچر کئر مورهن است و تمام ویچر های مدرسهی کئر مورهن را تربیت کرده. در دوران بچگی گرالت نقش پدر را هم برای او داشت. با اینکه صد ها سال سن دارد باز شبیه فردی شصت ساله است، این به دلیل قدرت های ویچر هاست. با اینکه تنها معلم در کئر مورهن است دانش ساخت میوتجن(Mutagen) برای تبدیل افراد دیگر به ویچر را ندارد.
لمبرت(Lambert):
لمبرت یکی از آخرین ویجر هایی است که در کئر مورهن تعلیم دیده و او از نظر مبارزه از دانش بالایی برخوردار است. در داستان ها او نسبت به گرالت بسیار حسودانه رفتار میکند چون آنها دانش تقریبا یکسانی دارند ولی زندگی گرالت بسیار بهتر از لمبرت است و مردم اورا بیشتر دوست دارند. او در خانواده بدی بزرگ شده است، پدرش هم او و هم مادرش را کتک میزده و بدون میل خود وارد به مدرسهی گرگ ها شده. طبق گفته خودش اگر دسته او بود هیچوقت ویچر شدن ا انتخاب نمیکرد.
موسیقی
موسیقی این بازی توسط Adam Skorupa و Paweł Błaszczak ساخته شده است. این دو در ساخت موسیقی بازی های دیگر این سری هم حضور دارند. البته Paweł Błaszczak در ساخت موسیقی بازی هایی همچون Dying Light و Call Of Juarez هم دست داشته. موسیقی این بازی یک اتمسفر خاص دارد و همینطور خیلی منحصر به فرد و جالب است. و قطعا چیزی است در طول بازی زیاد به آن فکر نمیکنید چونکه بسیار مشغول گیم پلی و داستان جذاب آن هستید.
مرسی از خواندن شما شایگان صادقی
منبع اصلی اطلاعات از ویکیپدیا ویچر witcher.fandom.com
تو این زمینه بهترین هستین
لذت بردم
سایتتون هم خیلی زیباست
بسیار خوشحالم که از مطالب لذت بردید 🙂
ممنون از شما . واقعا همونی بود که می خواستم،کامل و بدون نقص
بسیار ممنونم
عالی بود خسته نباشید🎈
مچکرم
چقدر خوب میشد امسال این بازی ها ترجمه و زیرنویس میشدن تا بشه علاوه بر گیم پلی از داستان هم لذت برد