انیمه و سریالی که این ماه دیدم: تیر ۹۹
بالاخره بعد از ۲ ماه برگشتیم به یک سری مقالهی کلاسیک! در اردیبهشت و خرداد به غیر از بررسی سری مونوگاتاریم خبر خاصی نبود چون هم مدرسه به اوج خود رسیده بود، تمرین ژاپنیم خودش چند ساعت در روز میگرفت و ترجمهی یک بازی ایندی را شروع کرده بودم. بخاطر همین اوضاع یکم به هم ریخته بود و وقت زیادی نداشتم. ولی خوشبختانه از این به بعد سعی میکنم هر ماه دربارهی هر چیز جالبی که دیدم صحبت کنم(بخاطر همین اگه یه ماه این سری رو نداشتیم بدونین چیز خاصی به چشمم نخورده). به هر حال تمام سعیم را کردم که دیدنیهای این ماه کاملا متفاوت باشند؛ دربارهی انیمهای که بچگیم را با آن گذراندم صحبت میکنم، یک سری کاملا چرت و به درد نخور داریم و… پس وقت تلف نکنیم و بریم سراغشان.
*تریلرهای این مقاله از یوتیوب بارگذاری شدهاند؛ برای تماشایشان از فیلترشکن استفاده کنید!
ماه را با بازبینی Spirited Away اثر پروردگارمان هایائو میازاکی شروع کردم. همانطور که در مقدمه بهش اشاره کردم، انیمهای که بچگیم را باهاش گذراندم بیشک اسپیریتد اوی بود(و البته فوتبالیستها). هنوزم به یاد دارم وقتی کوچکتر بودم از کتابخانهی نزدیک محل کار مادرم همیشه کالکشن کامل کارتونهای تن تن و اسپیریتد اوی را اجاره میکردم. گذاشتن اسپیریتد اوی رو تلویزیون به این معنا بود که پدر و مادرم که “کارتون” آنقدر برایشان جذاب نبود، با من مینشستند و آن را نگاه میکردند. با اینکه بارها و بارها تماشایش کردهام، چیز خاصی ازش به یاد نداشتم بخاطر همین چند وقت پیش دوباره رفتم سراغش. نمیدانم حس نوستالژی است یا انتظاراتی که در طی سالها رو هم تلنبار شدهاند چون اسپیریتد اوی آنقدری که فکر میکردم برایم تاثیرگذار نبود. بعضی آثار هستند که تجربهی آنها در مراحل مختلف زندگی معنی مختلفی پیدا میکند؛ و این فیلم بیشک یکی از آنها است. هنوزم فکر میکنم بیشتر زیبایی اسپیریتد اوی از بزرگ شدن در ژاپن یا بسیار آشنا بودن با تمدن و فرهنگش میاید. فیلم موضوعات مختلفی را بررسی میکند و پیامهایی را واگذار میکند که هر کسی قادر به فهمیدنشان نیست. میدانم الآن خیلی باهوش به نظر میرسم ولی خودم هیچی نفهمیدم. بعد از ساعتها اینور و آنور رفتن درکش کردم… یجورایی. ولی بازهم جدا از داستان موسیقی و انیمیشن ۲ تا از زمینههایی بودند که کاملا سورپرایزم کردند؛ مخصوصا انیمیشن. یعنی هرچی اژدها، موجودات افسانهای و یا ارواحی که در این فیلم است را بریزید دور! فقط آن مشمای گل اول فیلم. همه چیز در اسپیریتد اوی “پیکسل پرفکت” است و این نوع انیمیشن دستکشیده شده حسی را به آدم میدهد که خیلی از انیمهی امروزی قادر به آن نیستند.
تماشای اسپیریتد اوی این حس را بهم داد که داستان ناتمام مانده است. میخواستم با کاراکترها بیشتر وقت بگذرانم و با دنیا بیشتر آشنا شوم ولی فیلم این اجازه را بهم نداد. هنوزم فکر میکنم اسپیریتد اوی پیشزمینهای برای داستانی فوقالعاده بزرگتر است که ما هیچوقت آن را نمیبینیم. ولی این به هیچ عنوان از زیباییش کم نمیکند.
بعد از آن به اصرار اوسمهدی Rainbow: Nisha Rokubou no Shichinin را دیدم. قبل از رسیدن به خود انیمه میشه دربارهی ژاپنیها و اسمگذاریشان حرف بزنیم. یعنی واقعا کدام نویسنده با خود فکر کرده که تایتلی مثل I Couldn’t Become a Hero, So I Reluctantly Decided to get a job و یا Do You Love your Mom And Her Two-Hit Multi-Target Attacks? عنوانهای خوبی هستند؛ یعنی محض رضای خدا این اسمها در خود کاما و علامت سوال دارند. حتا انیمهی مورد علاقهی من آنوهانا –که نمیخوام اسم طولانیش را اینجا بیارم- نیز قربانی این نوع اسمگذاریها شده. ولی حداقل آنجا عنوان محتوای بینظیری پشتوانهی خود داشت؛ درحالی که اکثر این اسمهای طولانی برای مانگا یا انیمههای دست دومی در کنج یک مغازه هستند که ۲ روز پس از تجربهشان هیچی ازشان به یاد نداریم. نمیدانم چرا وارد این بحث شدم چون خود رِینبو عنوان آنقدر بدی ندارد ولی به هر حال برگردیم به بحث اصلی. رینبو……..
فوقالعادست.
این سری قطعا یکی از بهترین اوپنینگهایی که تا به حال دیدم را دارد. همه چیز خیلی تاریک، رمزآلود و افسردهکننده شروع میشود و بعد از چند دقیقه آنقدر غرق داستان شدهاید که به قول یکی از نظرات سایت MAL نفس کشیدن را از یاد میبرید. البته قسمتهای آغازین چندان شبیه نیمهی دوم داستان نیستند چون به نظر من رینبو دو فصل مختلف را در خود جای داده. نیمهی دوم آنقدر خود را جدی نمیگیرد و صحنههای کمدی دارد درحالی که نیمهی اول بیشتر به نسخهی بهتر و تاریکتری از فرار از زندان میخورد. داستان دربارهی گروهی از نوجوانان است که بخاطر جرمهای مختلف به یک زندان منتقل میشوند و در آنجا با فردی که او را “آن-چان” صدا میزنند آشنا میشوند که زندگیشان را برای همیشه تغییر میدهد. اکثر داستان دربارهی کنار آمدن شخصیتهای اصلیمان با این موضوع است که بیشتر افرادی که با آنها آشنا میشوند به دنبال سوءاستفاده از آنها هستند؛ و آن چیزی که مهم است، دوستی و رابطههایی است که در طی زمان پیدا کردهاند. در نگاه سطحی شاید یک داستان کلیشهای و برومَنس ساده به نظر آید ولی از آن چیزی که فکر میکنید خیلی بیشتر است. رینبو یکی از عناوین کمتر دیدهشدهی دوران طلایی استودیو مدهاوس است و لایق تک تک دقایقی که برایش میگذارید است.
بعد از آن فصل چهارم ریک اند مورتی را به پایان رساندم. باید اعتراف کنم که از نیمهی اول فصل آنقدر خوشم نیامد. قسمتهای اول و دوم فوقالعاده بودند ولی بقیهی قسمتها به خصوص سه و چهار آنقدر کسلکننده بودند که از کلمهی “آشغال” برای توصیفشان استفاده کردم. دن هارمن در یکی از مصاحبههایش گفت که قسمت Vindicators بدترین قسمت ریک اند مورتی است. ولی به نظر من همان ویندیکیترز در مقایسه با خیلی از چیزهایی که در فصل ۴ شاهدش بودیم پدرخوانده است. ولی بازهم به نیمهی دوم شانس دادم. قسمت ۶ خوب بود و سری واضحا داشت به فرم اصلی خود برمیگشت، و همه چیز بعد از آن عالی نوشته شده بود. بعضی از جوکها از خنده روده برم کردند و معلوم بود که یک بچهی ۱۲ ساله آنها را نساخته. سطح نویسندگی آنقدر جهش چشمگیری داشت که انگار ۲ گروه کاملا متفاوت مسئول دو نیمهی داستان بودند. مخصوصا اندینگ فصل که مثل همیشه قسمتی از شخصیت ریک را برملا کرد و قلبم را مچاله کرد. به نظر من قسمت ۳ و ۴ را اسکیپ کنید و صاف برید سراغ بقیهی داستان چون آن ۴۰ دقیقه واقعا ارزشش را ندارد.
بعد از آن به سختی میرای نیکی را تمام کردم. چند وقت پیش به یک پست در ردیت برخوردم دربارهی اینکه چرا انیمهی بد نگاه کردن مهمه؛ البته نه فقط در صنعت انیمه بلکه چرا در هر مدیومی اثر بد تجربه کردن تاثیرگذاره. حرفهایی که آن کاربر زد برایم خیلی جالب بود. اینکه چطور با چسبیدن به ۱۰ از ۱۰ها، لیستهای برترها و انیمهی سالها بعد از یک مدت انیمههایی که شاید خیلی خوب باشند برایتان خستهکننده میشوند و وارد این تونل بیانتهایی میشوید که هر چیزی که میبینید برایتان معمولیست. اینکه چطور با اثر بد تماشا کردن میتوانید قدر انیمهی خوب را بیشتر بدانید. البته میدانم دارم قضیه را کمی بزرگش میکنم، مخصوصا من که در کل شاید ۲۰ ۳۰تا انیمه دیده باشم. ولی بازهم ایدهی جالبی بود و تصمیم گرفتم امتحانش کنم (نهایتش اینه که به بدی انیمه میخندم).
سخت در اشتباه بودم.
من تا به حال در زندگیم بر نخورده بودم که انقدر دربارهاش تفاوت نظر وجود داشته باشد. اگر شما به صفحهی MAL میرای سر بزنید فقط ۴ یا ۱۰ از ۱۰ میبینید؛ بین این دو هیچ عددی نیست. یعنی من کم مانده بود عقلم را از دست بدهم آنقدر دربارهی مزخرفات این سری سر مانیتورم داد زدم. تنها چیزی که باید از داستان بدانید این است که: شخصیت اصلی ما یک پسر بچه است به اسم یوکّی، که حافظهاش از یه مشت پلانکتون کمتر است. نصف اوقات که هیچ چیز را به یاد نمیآورد، نصف اوقات هم قابلیت درک اتفاقات جلوی چشمش را ندارد و فقط پلک میزند. از آنور هم یونو گَسای را داریمکه یک ماشین کشنده است و فقط برای چاقو زدن به این و آن ساخته شده است. خلاصه که میرای نیکی آنقدر اثر بیمایه و ضعیفی است که هر چقدر تلاش کردم نتوانستم نکتهی مثبتی دربارهاش پیدا کنم. حالا سوالی که پیش میاید این است که چرا همان اوساط دراپش نکردم و ۱۲ ساعت از عمرم که هرگز بر نخواهد گشت را صرفش کردم. من همهی اینکارو برای یک پایان حداقل معمولی کردم؛ نه عالی، نه خوب، معلومی. ولی بجایش یک پایان “همه چی شاد و خندونهی” پوچ گرفتم. به قول ویدئوگیمدانکی اندینگهای خوب بد نیستند ولی کاراکترهای ما باید برایش تلاش کرده باشند و لیاقتش را داشته باشند.
**اسپویلر برای میرای نیکی اگر واقعا اهمیت میدهید**
شما نمیتوانید شخصیت اصلیای بسازید که به تمام افرادی که او را دوست دارند و بهش اهمیت میدهند خیانت کند و در آخر به خوبی و خوشی با عشقش تا ابد زندگی کند.
**پایان اسپویل**
سمت میرای نیکی نرید…..جدا. با زمانی که برایش میگذارید میتوانید آنوهانا و باکمونوگاتاری را تمام کنید که خیلی بیشتر ارزشش را دارند.
بعد از آن تورادورا! را تماشا کردم. من زیاد طرفدار ژانر کمدی نیستم، مخصوصا اگر رامکام باشد. ولی آنقدر اسم تورادورا در یوتیوب و صحبت این و آن به گوشم خورد که تصمیم گرفتم بهش شانس دهم. بررسی این انیمه کار بسیار دشواری است؛ با اینکه داستان قشنگی تعریف میکند، دقیق نمیتوانم به چیزی که زیبایش میکند اشاره کنم. برای مثال من میتوانم بگویم موسیقی جوجو فوقالعاده است، آرت استایل سری مونوگاتاری خیرهکننده است یا شخصیتپردازی آنوهانا بیهمتاست ولی واقعا نمیتوانم این حرفها را برای تورادورا بزنم. حتا باید اعتراف کنم که بعضی قسمتها برایم خستهکننده بودند و اکثر اوقات متوجه نمیشدم چرا همه داشتند گریه میکردند! ولی بازهم به همه پیشنهادش میکنم چون قطعا ازش خوشتان میاد. عجیب است که دقیق نمیتوانم دست روی چیزی بذارم که جذابش میکند ولی کسانی که دیدنش میدانند تورادورا یک حس خاصی را به بیننده وارد میکند که قابلتوصیف نیست.
ماه را با سامورای چامپلوی بینظیر تمام کردم. بعد از آشنایی با استایل منحصر به فرد شینیچیرو واتانابه در کابوی بیباپ تصمیم گرفتم به کارهای دیگرش هم سر بزنم. برای کسانی که نمیدانند، موسیقی ریشهی اصلی تمام انیمههای واتانابه است و دلیل اصلی بود که توجه من را خیلی به خود جلب کرد. ولی این دفعه بجای جاز ملایم در اقصی نقاط کهکشان شاهد نبرد ساموراییها با بیتهای لوفای نوجابس بودیم. داستان از آنجایی شروع میشود که دو جنگجوی ما موگن و جین توسط دختری به نام فو از مرگ جان سالم به در میبرند و به درخواستش به دنبال ساموراییای که بوی آفتابگردان میدهد میروند. اگر هنوزم شک دارید بگذارید بگویم سامورای چامپلو یک شاهکار است. مبارزههای نفسگیر، شخصیتپردازی عالی و موسیقی خارقالعاده تک تک سکانسهایش را در بر میگیرد. حالا که بحث سر موسیقی شد بگذارید یک سوال ازتان بپرسم؛ دیدید چطور در یوتیوب اکثر آهنگها نسخههای ۴ ساعته یا ۲ ساعته از خود دارند؟ من فکر میکنم اکثر آهنگهای نوجابس را بدون دانستن اینکه در ساوندترک سامورای چامپلو هستند، ساعتها و ساعتها همینطور گوش دادم. موسیقی نوجابس و خود ژانر لوفای هیپهاپ آنقدر قسمت بزرگی از زندگیم هستند که بسیار تحت تاثیر حال و هوای سامورای چامپلو قرار گرفتم. به خصوص اوپنینگ و اندینگش با صدای Shing02 و MINMI که تا ابد در لیست بهترینهایم خواهد ماند. به غیر از بعضی قسمتهای داستان که چندان با عقل جور درنمیایند، به نظرم هیچ نکتهی منفیای دربارهی سامورای وجود ندارد و از اول تا آخر به صندلی میخکوبتان میکند.
عالی بود واقعا مفید بود
یعنی با نام بردن از رینبو و میرای نیکی و سامورایی چامپلو کلا خاطرات جوونی مارو زنده کردی. مخصوصا سامورایی چامپلو که دومین انیمه ای بود که تو زندگیم دیدم، بعد cowboy bebop.
آنو هانا درسته اسمش طولانیه ولی استثناعا اون اسم طولانی معنی قشنگی داره.
راستی من مدتی در میادین نبودم، الان میخوان neon genesis evangelion سریالشو نسخه director cut رو بریزم. جایی پیدا نمیکنم. شما میتونی راهنمایی کنی از کجا میشه با کیفیتشو پیدا کرد؟
پیشاپیش ممنون
معلومه خیلی تو کار شینیچیرو واتانابهئی که اولین انیمههات کابوی و سامورای چامپلو بودن؛ منم همینطورم:)
آنوهانا هم آره اسمش قشنگه ولی اونجا کلا داشتم دربارهی اسمای طولانی حرف میزدم.
من خودم ایونگلیان رو ندیدم، ولی بهترین جا برای انیمه قطعا https://nyaa.iss.one هست. هر چی بخوایو با کیفیت و زیرنویسای مختلف میتونی پیدا کنی. اونیم که گفتی رو پیدا کردم:
https://nyaa.iss.one/?f=0&c=0_0&q=neon+genesis+evangelion+director%27s+cut
امیدوارم مفید باشه