بررسی ویچر ۲ و دنیای آن
سلام شایگان هستم و امروز به نقد و بررسی بازی ویچر ۲ میپردازیم.
ویچر ۲ نسبت به بازی اول این سری در تمام زمینه ها پیشرفت زیادی کرده است. با ساختن یک موتور بازیسازی جدید، گرافیک بازی به صورت چشمگیری بهبود یافته، که باعث شده طراحان گرافیک مناظر زیبایی بسازند، دنیا را بزرگ تر کنند، به جزئیات توجه بیشتری کنند و این حس را به مخاطب بدهند که انگار این دنیا واقعی است. برنامهنویسان هم توانستهاند با الهام گرفتن از دیگر بازیها و نگه داشتن فرمول اصلی مبارزهی ویچر، گیمپلی بازی را لذتبخشتر کنند. نویسندگان هم با بهره گرفتن از رمانهای زیبای ویچر، استفاده کردن از این دنیای بزرگ و اضافه کردن داستان های خود به این سری، توانستهاند به داستان بازی شاخ و برگ بدهند و با درگیر کردن سیاست، داستان را جذابتر کنند. تا جایی که این دوبازی دیگر قابل مقایسه نیستند. من بعد از تمام کردن این بازی زیبا برای دومین بار، میخواهم این بازی را خیلی دقیق برای شما توضیح دهم.
گرافیک:
بازی قبلی این سری از موتور بازیسازی Aurora استفاده میکند که ساختهی بایوور است. این اِنجین چرخهی روز و شب، سایه، فیزیک اجسام و مبارزه را برای آن زمان به خوبی انجام میداد. ولی Cd Projekt Red نمیخواست برای بازی که برای سال ۲۰۱۱ پیشبینی کرده بود از موتوری استفاده کند که سال ۲۰۰۲ ساخته شده بود. بخاطر همین Red Engine 1 را برای بازی ویچر ۲ و Red Engine 2 را برای نسخهی Enhanced Edition بازی طراحی کرد. این کار باعث بهتر شدن بازی در خیلی زمینه ها شد، ولی بیشتر در گرافیک. آنقدر بازی با عوض کردن اِنجین تغییر کرد، که هنوزم که هنوزه با بعضی از بازی های امروزی مقایسه میشود. مناظر باشکوه که هر چقدر هم غرق در بازی شده باشید باز چند لحظه میایستید و به آن ها نگاه میکنید. نه تنها مناظر بلکه ظرافتی که این تیم به هر شیء و مکان صرف کرده؛ جوری که هر چقدر هم مرحلهای که مشغول انجامش هستید برایتان خستهکننده باشد، باز از گذشتن از این مکان ها لذت میبرید. شاید این تعریفم عجیب باشد ولی انگار استفاده از رنگ های مختلف در ویچر ۲ بیشتر از ویچر ۱ است. برای مثال لباس های گرالت(کاراکتر اصلی) خیلی نوع های مختلف و رنگ های مختلف دارند که باعث میشود بازیکنان به کسی که بیشتر از همه چی در بازی به او زل زدهاند لذت ببرند. این تکنیک نه تنها در گرالت بلکه در دیگر کاراکتر ها و دنیای ویچر استفاده شده است. در بازی اول تنها چیزی در ظاهر گرالت ممکن بود عوض کنید زره او بود که آن هم تنها ۳ نوع وجود داشت. ولی در این بازی از مدل موی سر تا نوع کفش گرالت قابل عوض شدن میباشد. این هم به زیبایی کاراکتر شما اضافه میکند و هم این علاقه را در ذهن بازیکنان ایجاد میکند که به دنبال لباس های جدید برای گرالت باشند تا به قدرت دفاعی او بیفزایند. انیمیشن کاراکترها و مدل کاراکترها نیز تغییر چشمگیری یافته. در بازی قبل وقتی با کاراکتری حرف میزدید ، دهان آن ها فقط باز و بسته میشد ولی این دفعه سعی کردند لبزنی کاراکترها را بهتر کنند. با اینکه عالی نیست ولی تلاش آن ها برای بهتر کردن بازی تحسینبرانگیز است. در بازی قبل تمام کاراکترها و خود گرالت شبیه عروسک هایی بیجان بودند و مدلسازی کاراکتر ها بسیار ضعیف بود. ولی این دفعه تمام افراد حتا کسانی که شاید اصلا آنها را اصلا در طول بازی نبینید با ظرافت خاصی ساخته شدهاند. در صنعت بازی های ویدیویی خیلی سری از بازی ها هستند که بیش از ده ها بازی ارائه دادند ولی هیچ تغییری در خود به وجود نیاوردند و هر سال همان بازی تکراری را بیرون میدهند. حرفهای بودن استودیو از همینجا معلوم میشود که توانستهاند دومین بازی خود را نسبت به بازی اول به صورت هنگفتی بهتر سازند.
گیمپلی:
گیمپلی هم همانطور که گفتم، نسبت به بازی قبل بسیار بهتر شده. در واقع بازیسازان همان فرمول اصلی را نگه داشتند و فقط به آن اضافه کردند. برعکس بازی های دیگر در ژانر نقش آفرینی، که به شما زره و شمشیری قوی میدهند که مراحل را پیش ببرید، ویچر ۲ تعداد زیادی دشمن که قدرتشان از شما بیشتر است را جلوی شما قرار میدهد و شما باید با تمرکز و بررسی استراتژی های مختلف آنها را نابود کنید. حالا دربارهی روش های مبارزهی گرالت حرف بزنیم. گرالت با استفاده از دو روش اصلی مبارزه میکند. یکی از آن ها استفاده از شمشیر است. گرالت یک ویچر است و ویچر ها از دو نوع شمشیر استفاده میکنند. یک شمشیر استیل برای مبارزه با انسان ها و دیگر شمشیر نقرهای برای مبارزه با هیولا ها. در بازی میتوانید از این دو شمشیر به صورت برعکس هم استفاده کنید ولی آسیب آنها به دشمنان بسیار کاهش مییابد. هنگام مبارزه از دو نوع حمله میتوانید استفاده کنید. ۱. حملهی سریع: برای دشمنان با جان کم یا مواقعی که تعداد دشمنان زیاد است. ۲. حملهی قوی: برای دشمنان با جان زیاد و یا مواقعی که تعداد دشمنان کم است. گرالت از دو روش نیز برای دفاع استفاده میکند. یک بلاک کردن و دیگری داج رول. من شخصا در طول بازی از بلاک استفاده نکردم زیرا بسیار به درد نخور است و شما با استفاده از داج رول اصلا نیازی به بلاک کردن ندارید. داج رول روش اصلی شما برای دفاع و دور شدن از دشمنان است مانند سری Dark Souls. بسیار مفید است و در طول بازی خیلی از آن استفاده میکنید. روش دیگر مبارزه استفاده از نشانه ها است. نشانه ها پنج قدرت جادویی هستند که هر کدام کار خاصی میکنند و به شما هنگام مبارزه کمک میکنند.
نشانه Aard: نیرویی از طرف شما به دشمنان وارد میکند که آنها را به زمین میزند و بعضی اوقات به آنها سرگیجه میدهد و چند ثانیه به شما فرصتی برای حمله میدهد. از این نیرو برای خاموش کردن آتش، پرت کردن افراد از بلندی، دور کردن تیر و خراب کردن بعضی از دیوار ها هم میتوانید استفاده کنید.
نشانه Igni: محوری از آتشاز دستان گرالت به دشمنان وارد میکند. با ارتقاء دادن آن میزان آسیب و طول آتش بیشتر میشود.
نشانه Yrden: یک تله بر روی زمین میگذارید که با رد شدن دشمنان از آنها جان کم میکند و برای چند لحظه آن هارا ثابت نگه میدارد. با ارتقاء دادن ۳ تلهی همزمان میتوانید قرار دهید.
نشانه Quen: سپری دفاعی است که برای ۳۰ ثانیه کار میکند و یک ضربه کامل را میگیرد. با ارتقاء، زمان به ۱:۳۰ افزایش مییابد و به کسی که هم به شما ضربه بزند، آسیب میرساند.
نشانه Axii: اول، دشمنان ضعیف را هیبنوتیزم میکند که همراه شما بجنگند. با ارتقاء دشمنان قویتر را میتوانید هیبنوتیزم کنید.
به غیر از نشانه ها روش های دیگری هم هستند که به گرالت هنگام مبارزه کمک میکنند که به آن ها هم اشاره میکنیم:
روغن شمشیر: روغن شمشیر یک تقویتی موقت(۵ دقیقه) برای ۲ شمشیر گرالت است. ۸ نوع دارد و هر کدام کار مشخصی میکنند. بعضی ها آسیب شمشیر را بالا میبرند، بعضی ها آسیب به موجودات خاصی را بالا میبرند و….
بمب: برای آسیب رساندن به چند دشمن به صورت همزمان، هر کدام کار مشخصی میکنند.
خنجر: سلاحی برای پرتاب کردن به دشمنان از راه دور. برعکس بمب به یک دشمن آسیب زیادی میزند. هر کدام کار مشخصی میکنند.
معجون(Potion): با گیاهانی که در طول بازی جمع کردهاید قابل ساختن هستند و ۲۰ نوع دارند. هر کدام کار خاصی میکنند و از ۲ تا ۱۰ دقیقه تاثیر دارند. مهم ترین معجونی که در طول بازی ازش استفاده میکنید، Swallow است که سرعت جانتان را افزایش میدهد.
مراحل فرعی(Side Quests):
جدا از مراحل اصلی و داستان بازی که عالی نوشته و به نمایش گذاشته شدهاند، بعضی از مراحل فرعی بسیار جالب بودند. با اینکه عالی نیستند و خیلی دور از آناند، تلاش دیزاینرها قابل احترام است. حالا به بعضی از جذابترین آن ها بپردازیم.
دعوا(Fist Fights): یکی از سادهترین و لذتبخشترین راه های کسب درآمد در ویچر دعواکردن با بقیه است. هر شهری در ویچر ۲ که به آن سفر کنید مکانی دارد که چندین نفر دور هم جمع شدهاند و دارند دعوای ۲ نفر را تماشا میکنند. معمولا یک نفر هم وجود دارد که این مسابقه را برگزار میکند. شما میتوانید با گذاشتن پول در این مسابقه شرکت کنید. و البته لذتبخشترین لحظه وقتی است که شما همه را شکست دادید و پول زیادی هم به جیب زدید. این مینی گیم تنها یک مشکل دارد آن هم این است که بسیار ساده است، جوری که باختن در آن غیر ممکن است. نمیخواهم پز بدهم ولی ۳۰، ۴۰ باری که این مینیگیم را بازی کردم در هیچکدام نباختم. زیرا این قسمت فقط یک Qte ساده است و شما با زدن چند دکمه برنده میشوید. این مشکل خوشبختانه در ویچر ۳ درست شده است.
مچ انداختن(Arm Wrestling): مچ انداختن، با دوستان گرالت شروع میشود که اول آنها را به یک دوئل دعوت میکنید و بعد از شکست آنها به حریف های قویتر پیش میروید. متأسفانه این مینیگیم هم مانند مینیگیم قبلی بسیار راحت است و به هیچ مهارتی نیاز ندارد. تنها وقتی هم که شما میبازید موقع مچ انداختن با Mighty Numa است؛ که آن هم باید ببازید تا مرحله را پیش ببرید. این مینیگیم فقط در بازی دوم این سری وجود دارد.
With Flickering Heart: این مرحله وقتی فعال میشود که شما با اِلفی(Elf) به نام اِلِیاس صحبت میکنید و او به شما میگوید که موجودی از گروه ساکیوباسها دارد افراد مختلف را به قتل میرساند. از اینجا مرحله شروع میشود و شما باید با جستجو کردن و پیدا کردن سرنخ قاتل اصلی را پیدا کنید. این مرحله بسیار جالب و طنزآمیز است و تنها مرحلهای است در طول بازی که میتوانید دَندِلاین، دوست صمیمی گرالت را کنترل کنید.
در پنجه های ویرانگی(In The Claws Of Madness): آیا از داستان های ترسناک خوشتان میآید؟ پس این مرحله برای شماست. وقتی با الفی به نام سِدریک حرف میزنید و از او درخواست کار میکنید، او به شما میگوید که در تیمارستانی خراب شده دو مرد برای اکتشاف رفتهاند ودیگر برنگشتهاند و از شما پیدا کردن آن دو را درخواست میکند. بعد از کمی جستوجو کردن و پیدا کردن یکی از آن دو شما میفهمید که آن تیمارستان نفرین شده است و دست شماست که روح یک سرباز که آنجا را تسخیر کرده از بین ببرید.
The Scent Of Incense: مرحلهای که با صحبت کردن با وِنسل پاگ فعال میشود. وقتی با او حرف میزنید، به شما میگوید که به مادهی خاصی نیاز دارد و از شما درخواست میکند که این ماده را برایش تهیه کنید. بعد از گذشت زمان میفهمید که وِنسل عضو گروه سَلَمَندرا در شهر ویزیما است. اگر بازی اول را بازی کرده باشید میدانید که گرالت در بازی اول در شهر ویزیما گروه سلمندرا را شکست داد. حتا اسم بردن آنها در این بازی برایم ویچر ۱ را زنده کرد. جدا از لین رفتار و حرف های گرالت در طول این مرحله بسیار جالب و خنده دار است.
مشکل با یک تُِرل(Troll Trouble): در هر شهری که وارد شوید همیشه در مرکز شهر یک تابلوی بزرگ چوبی وجود دارد که کارهای مختلف بر روی آن نوشته شده و شما میتوانید هر کدام که دوست دارید انجام دهید و بخاطر کارتان پول دریافت کنید. در یکی از این کاغذ ها یک نفر درخواست کشته شدن یک تِرُلرا کرده. بعد از رفتن به مکان مشخص شده میفهمید که مردم به این تِرُل نیاز دارند تا از پلی محافظت کند ولی متأسفانه او این کار را نمیکند به مردم حمله میکند. بعد از صحبت کردن با این موجود میفهمید که درواقع معشوقهی او به قتل رسیده و او قاتل را نتوانسته پیدا کند. از اینجا باید تصمیم بگیرید که او را به قتل میرسانید یا به دنبال قاتل میروید. این مرحله، مرحلهی خوبی است زیرا پیدا کردن سرنخ و جستوجو کردن لذتبخش است و باسفایت آخر بسیار چالشبرانگیز است.
کیسهای پُر از پَر(A Sackfull Of Fluff): این مرحله با حرف زدن با مردی به نام اِلتن در خانهاش فعال میشود. او از شما تعداد زیادی پر درخواست میکند. بعد از دادن پر ها به التن او از شما درخواست میکند که مدتی بعد به او سر بزنید. مدتی بعد که به او سر میزنید میفهمید که او از آن پرها برای ساختن یک لباس خروس استفاده کرده. دیدن گرالت که هزاران هیولا و انسان را کشته کنار یک فرد با لباس خروس بسیار جالب و خندهدار است و خلاقیت دیزاینرها را نشان میدهد.
داستان و کاراکتر ها:
در ویچر ۱ داستان خیلی ساده و قابلدرک بود. شما یک قاتل داشتید و باید به دنبال او میرفتید. و چون گرالت از فراموشی رنج میبرد، او هم مانند شما برای اولین بار داشت با این دنیا و کاراکترهایش ارتباط برقرار میکرد. این یک روش بسیار خوب و تأثیرگذاری بود، برای تعریف کردن یک داستان. ایندفعه بیشتر حافظهی گرالت برگشته و او با افراد و مکان های مختلف آشناییت دارد بخاطر همین برای بازیکنان کمی سخت است که این داستان و سیاست های دنیای ویچر را به راحتی درک کنند. حالا ما میخواهیم نکات مثبت و منفی کاراکتر ها، دنیا و داستان ویچر ۲ را بررسی کنیم. قبل از هرچیز باید بگویم که کاراکتر ها و دنیای بازی ویچر براساس رمان های نوشته شده توسط نویسنده لهستانی Andrzej Sapkowski است. اول یک توضیح کامل دربارهی ویچر ها بدهم.
ویچر ها کسانی هستند که زیر آزمایش بسیار سختی میروند، به اسم Trial Of Grasses و اگر جان سالم به در بردند تبدیل به یک ویچر میشوند و آن کسانی که نتوانستند این آزمایش را به اتمام برسانند در درد بسیاری از دنیا میروند. گفته میشود که از هر ۱۰ نفر، ۳ نفر این آزمایش را با موفقیت به اتمام میرساند. کسانی که این آزمایش را به خوبی تمام کردند از این قدرت ها برخوردار میشوند:
- جدا شدن روح از بدن.
- چشم هایی مانند گربه که به یک ویچر اجازهی دیدن در تاریکی مطلق و نور بسیار زیاد را میدهد.
- ایمن بودن از تمام مریضی و ویروس ها و قابلیت خوردن مقدار زیادی معجون یا همان Potion که حتا مقدار کمی از آن برای یک انسان کشنده است.
- افزایش قدرت، سرعت و عکسالعمل به طور زیاد که هیچ انسان معمولی قابل به داشتن آن نیست. قابلیت مبارزه با کمترین تلاش و انجام دادن فعالیت های فیزیکی که هیچکس نمیتواند حریف آنها شود.
- قابلیت استفاده از نشانه ها که برای مبارزه کردن استفاده میشود. حس ششم که با استفاده از آن میتوانند اطراف خود را حس کنند.
- افزایش سرعت ترمیم زخم ها.
- افزایش عظیم طول عمر.
ویچر ها از دو شمشیر استفاده میکنند. شمشیر استیل برای مبارزه با انسان ها و شمشیر نقرهای برای مبارزه با هیولاها. آن ها یک گردنبند هم به شکل حیوان مدرسهشان دارند که به آنها از خطرهای اطراف هشدار میدهد. برای مثال گرالت از مدرسهی گرگ ها است که مقرش در کئر مورهن است، به خاطر همین از گردنبندی به شکل گرگ استفاده میکند. در این بازی یک مدرسهی دیگر هم معرفی شده، به اسم مدرسهی وایپر. این مدرسه را با هم بررسی خواهیم کرد.
گرالت از ریویا(Geralt Of Rivia):
“People Like To Invent Monsters And Monstrosities. Then They Seem Less Monstrous Themselves”
”مردم دوست دارند که هیولا و چیزهای هیولایی خلق کنند. تا خودشان کمتر شبیه یک هیولا باشند“
گرالت یک ویچر و نقش اصلی بازیهای سهگانه ویچر است. او هم مانند بقیه انسانها در Trial Of Grasses شرکت کرد و آنقدر عملکردش خوب بود که آزمایش های بیشتری هم رویش انجام شد، که باعث شد قدرت و سرعتش از یک ویچر کامل هم بیشتر شود. (خیلی ها معتقند که این آزمایش های اضافه، گرالت را جاودانه کرده است).او تنها فردی است که توانسته از این آزمایش ها جان سالم به در ببرد. موی سفیدش عوارضی جانبی از این آزمایشات است. برخلاف اسمش او از ریویا نیست و در کشور کِدوِن و در مدرسه کئرمورهن بزرگ شده است. این اسمها را ویچر های جوان انتخاب میکنند تا مردم به آنها اعتماد کنند. گرالت به خاطر موی سفیدش به Gwynbleidd نیز معروف است، به معنای “گرگ سپید”.
تریس مریگولد(Triss Merigold):
“I’d Rather Die With Dignity, Weapon In Hand, Than Tied To A Stake Begging For Mercy”
”من حاضرم با بزرگی بمیرم، اسلحه در دست، تا اینکه به یک ستون چوبی بسته شده باشم و برای بخشش خواهش کنم“
تریس مریگولد، جادوگری ماهر از کشور تَمِریا است. ۲۱ جادوگر در جنگی با کشور نیلفگارد شرکت کردند به اسم “جنگ در تپه ذوب شده” و ۱۴ نفر از دنیا رفتند. با اینکه ۱۳ جسد پیدا شد، گفته میشد که تریس مریگولد هم عضو این ۱۳ نفر است. با زنده ماندن تریس اسم او در تاریخ به عنوان های “مریگولد نترس” و “چهاردهمین از تپه” ثبت شد. او از اعضای اصلی شورای شاه فولتست نیز بود. تریس در ساخت معجون و Potion بسیار مهارت دارد ولی به طرزعجیبی خودش نمیتواند از آنها استفاده کند.
دَندِلاین(Dandelion):
“In my book, friendship is all that matters. Well, friendship and love. And art”
”توی کتاب من، دوستی تنها چیزیه که اهمیت داره. البته دوستی و عشق. و هنر“
دندلاین، دوست صمیمی گرالت در طول بازی های ویچر، به “استاد در هفت هنر لیبرال” معروف است. او ۴ سال در دانشگاه آکسِنفُرت درس خوانده است. پس از فارغالتحصیل شدن در آنجا ۱ سال درس داد و بعد آنجا را ترک کرد تا به دور دنیا سفر کند. پس از چند سال او به شهرت جهانی رسید و به یکی از بهترین شاعران کشور های شمالی تبدیل شد. گرالت و دندلاین برای اولین بار در شهر گالت(Gulet) با یکدیگر آشنا شدند؛ وقتی که ۴ نفر دنبال کشتن دندلاین بودند. آنها به درهی گلها(Valley Of Flowers) برای فرار از این افراد رفتند. اینجا بود که دندلاین لوتِ(Lute) معروفش را بدست آورد.
زُلتن چیوای(Zoltan Chivay):
“Every Sentient Creature On This Earth When It Falls Into Want, Poverty And Misfortune, Usually Cleaves To His Own. Because It’s Easier To Survive The Bad Times In A Group, Helping One Another. But You Humans, You Just Wait For A Chance To Make Money From Other People’s Mishaps. When There’s Hunger You Don’t Share Your Food, You Just Devour The Weakest Ones.”
”تمام موجودات در زمین که میتونن درک کنن، وقتی که دچار بدبختی، فقر و بد شانسی میشن، معمولا با هم متحد میشن. چونکه زنده موندن در شرایط سخت راحتتره وقتی که توی گروهیم، همدیگرو کمک کنیم. ولی شما انسانا، فقط دنبال پول درآوردن از بدبختی های بقیهاین. وقتی گرسنگی هست غذاتونو تقسیم نمیکنید، فقط ضعیفارو میبلعید“
زلتن چیوای یک دُرف(Dwarf) و دوست صمیمی گرالت در طول بازی های ویچر است. زلتن در طول جنگ دوم با کشور های شمالی گروهی تشکیل داد از دُرف ها برای فرار از میدان جنگ. در همین موقع بود که زلتن برای اولین بار با گرالت آشنا شد. زلتن شمشیر معروف گرالت به اسم “Sihil” را نیز ساخته است. به گفتهی او یک شمشیر باید بِبُرد نه مثل شمشیر انسانها ادای آن را دربیآورد.
یوروِف(Iorveth):
“I Am Who I Need To Be”
”من کسی هستم که نیازه که باشم“
یوروف آخرین فرمانده گروه اسکویُتل(Scoia’tael) است و فقط در بازی ویچر ۲ حضور دارد. او یکی از ۲ نفری است که میتوانید با او همراه شوید(دربارهی این انتخاب در بخش داستان توضیح خواهم داد). او بهغیر تیراندازی در مبارزه با شمشیر نیز مهارت بالایی دارد. او در جنگ بین کشورهای جنوبی و شمالی با شمالی ها جنگید و تمام فرماندههای کشورهای شمالی بهغیر از کشور تَمریا را شکست داد و آرمهای لباس آنها را به زره خود وصل کرد. قرار بود که یوروف در بازی سوم حضور داشته باشد. حتا قرار بود که او یکی از کاراکترهای اصلی بازی باشد. ولی متأسفانه او در سال ۲۰۱۴ از بازی حذف شد زیرا Cd Projekt براین باور بود که یوروف و مراحل او کیفیت دیگر قسمت های ویچر ۳ را نداشتند.
وِرنِن رُچ(Vernon Roche):
“Tameria-That’s What Matters”
”تَمریا. اون چیزیه که مهمه“
ورنن رچ فرماندهی گروه خطوط آبی(Blue Stripes)، نیروی ویژهی کشور تمریا، که به گرالت در ویچر ۲ کمک میکند. او جنگجویی توانا است و یکی از دونفری است که میتوانید با او همراه شوید. ورنن هیچوقت با پدرش ملاقات نکرد و بیشتر زندگیاش را در فقر گذرانده. ورنن میگوید که اگر شاه فولتست(شاه تمریا) نبود، او به احتمال زیاد یک بیخانمان بود. بعد از ۵ سال کار کردن در ارتش تَمریا به خطوط آبی پیوست. بعد از ۴ سال خدمت در خطوط آبی فرماندهی این گروه شد و ۲ مدال شجاعت دریافت کرد.
این ۳ را هم به یاد داشته باشید.
شاه هِنسِلت(King Henselt):
پادشاه کشور کِدون.
شاه اِستنیس(King Stennis):
پادشاه کشور اِدِرن(Aedrin).
سَسکیا قاتل اژدها(Saskia The Dragon Slayer):
یک جنگجو و کسی که کشور وِرگن(Vergen) را ساخته.
دو پادشاه اول زیاد کاراکترهای جالب و مهمی نیستند. من شخسا خیلی دوست داشتم که دربارهی سسکیا حرف بزنم، زیرا کاراکتری بسیار جالب است و نقش قابلتوجهی در ویچر ۲ دارد. ولی تمام داستان زندگی او پر از اسپُیلر برای ویچر ۲ است و نمیتوان بدون اسپُیل کردن چیزی دربارهی گذشته او حرف زد.
دنیای ویچر:
این قسمت توضیحی دربارهی شکلگیری دنیای ویچر از هزاران سال قبل است. این قسمت صرفا جهت کسب اطلاعات دربارهی دنیای ویچر است و تاثیر زیادی روی تجربهکردن بازی و رمان های ویچر نمیگذارد. ولی با دانستن اینها درک بهتری از دنیای ویچر میگیرید.
رمان و بازیهای ویچر روی قارهای بیاسم واقع شدهاند. هزاران سال پیش در این قاره هیچ موجودی زندگی نمیکرد؛ تا اینکه انواع حیوانات، پرندگان، ماهیها و خیلی موجودات دیگر به این قاره آمدند و یک اکوسیستم درست کردند. بعدها گروهی از نومها(Gnomes) به این قاره آمدند. نوم ها مانند انسانها هوشمند و قابلدرک بودند. آنها جثهای بسیار کوچک، گوشهایی بزرگ و دماغی دراز داشتند. بعد ها گروهی دیگر از موجودات به نام درفهابه این قاره آمدند. درفها قد کوچکی دارند و کمی بلندتر از نومها هستند ولی قدرتشان برابر است. نومها از درفها بسیار خوششان آمد. زیرا هم از نظر بدنی شبیه بودند و هم علایقشان یکی بود مانند کار در معدن و آهنگری. این دو گروه با هم در کوهها و زیر زمین کیلومترها خانه و معدنهای تو در تو ساختند و چند صد سال با هم در خوشی زندگی کردند. تا اینکه گروهی دیگر از موجودات به نام الفها با استفاده از کشتیهایشان به این قاره آمدند. این موجودات از نظر فیزیکی کاملا با درفها و نومها فرق داشتند. آنها قد بلندی داشتند ولی از نظر قدرت بدنی ضعیفتر بودند و سرعت را به قدرت ترجیح میدادند. الفها برعکس ۲ قوم اول، زندگی در جنگلها و طبیعت را بیشتر ترجیح میدادند. بخاطر همین شهرهای بسیار زیبایی در این مناطق ساختند. این ۳ گروه ۲۰۰۰ سال با هم در خوشی زندگی کردند و بهشان قوم های کهن میگویند(Elder Races)؛ تا اینکه اتفاقی بسیار عجیب افتاد. واقعهای به نام پیوسته شدن حوزهها(Conjunction Of Spheres). این اتفاق ۲ دروازه از ۲ جهان دیگر را به دنیای ما ایجاد کرد. این باعث شد که انسانها و هیولاها به دنیای ما بیایند. انسانها میخواستند قلمرو خود را گسترش بدهند، بخاطر همین با قومهای کهن وارد جنگ شدند و شکست خوردند. زمان گذشت و انسانها به طرز عجیبی ناپدید شدند. چون کسی این اتفاقات را ثبت نکرده ما اطلاعاتی از دلیل ناپدید شدند انسانها نداریم . البته این مدت طولانی نبود. انسانهایی که در قسمتهای دیگر این دنیا زندگی میکردند به قارهی ما آمدند. ایندفعه اوضاع متفاوت بود. انسانها مانند دفعه قبل مکان بیشتری میخواستند و دوباره وارد جنگ با قومهای کهن شدند. پس از جنگی طولانی انسانها برنده شدند. نومها کاملا نابود شدند و تعداد دستشماری از آنها در دنیا وجود دارد. الفها به جنگلها رفتند و تعداد کمی از آنها در شهرها زندگی میکنند. ولی درفها در کوههایشان ماندند و رابطهی خوبی را با انسانها برقرار کردند. قومهای کهن که یک زمانی بر این قاره حکومت میکردند حالا به شهروندان درجه دو تبدیل شدهاند و بسیار نژادپرستانه با آنها رفتار میشود. انسانها باز هم در آرامش نبودند. هیولاها بسیار برای تمام مردم این سرزمین خطرناک بودند. بخاطر همین انسانها ویچرها را ساختند. ویچر ها آنقدر قوی و زیاد بودند که بیشتر هیولاها را تا مرز انقراض نابود کردند. ولی الآن دیگر نیازی به آنها نیست. هیولاها کم شدند و دیگر نیازی به کشتن آنها نیست. حتا از تعدادی اژدها و مَنتیکُر محافظت میشود تا از انقراض آنها جلوگیری شود. البته هیولاها و انسانها تنها چیزی نبودند که به دنیا ما آمدند. در روایتها آمد است که نیرویی به صورت غیرقابل باوری قوی به اسم جادو هم به دنیا ما آمد. در آغاز انسانها نمیدانستند این نیرو چیست و چطوری آن را کنترل کنند. ولی با گذشت زمان انسانها توانستند این نیرو را کنترل کنند و از آن قدرت و ثروت به دست آوردند.
داستان:
وقتی گرالت شاه فولتست را از دست یک قاتل نجات میدهد، فولتست او را به دستیار شخصی خود تبدیل میکند، به عنوان یک مهرهی خوششانس. در ابتدا گرالت و فولتست در جنگی بر علیه همسر فولتست شرکت میکنند، تا بچههای فولتست را پس بگیرند. پس از پیدا کردن بچههای فولتست، او از گرالت درخواست میکند که آنها را تنها بگذارند و گرالت قبول میکند. وقتی گرالت از آنها دور میشود ناگهان قاتلی که به صورت یک کشیک تغییر قیافه داده بود، فولتست را به قتل میرساند. سپس با همکاری با گروه اسکویُتل فرار میکند. وقتی سربازان به داخل اتاق میآیند گرالت را با شمشیری خونین میبینند و او را متهم به قتل فولتست میکنند. این باعث ایجاد اختلاف بین شاهان دیگر کشورها میشود که میخواهند تمریا را ازآن خود کنند.
بعد از این صحنه ما گرالت را در زندان میبینیم که دارد توسط ورنن رچ بازجویی میشود. گرالت با ورنن قرار میگذارد که در عوض آزادیش قاتل اصلی را پیدا کند. سپس ورنن، گرالت و تریس با هم به دنبال قاتل میروند. از اینجا بازی شروع میشود. در چپتر ۱ شما به شهر فلاتسِم(Flotsam) میروید. در این چپتر با یوروف هم آشنا میشوید و میفهمید که او به قاتل فولتست کمک کرده است. از اینجا بازی کاملا عوض میشود. عین بازی قبل این سری شما باید بین ۲ گروه یکی را انتخاب کنید. اسکویُتل و خطوط آبی.
اسکویُتل: اسکویُتل از الفها و درفهایی تشکیل شده که میخواهند حقوقشان را با انسانها برابر کنند. ولی متأسفانه برای رسیدن به این هدف از کارهای تروریستی استفاده میکنند. یوروف از بزرگترین رئیسهای این گروه است و بسیار از انسانها بدش میآید.
اسکویُتل هدفی بسیار خوب دارد ولی با کارهای تروریستی میخواهد به آن برسد.
خطوط آبی: خطوط آبی درواقع سپاه کشور تمریا است که از انسانها تشکیل شده. خطوط آبی گروهی بسیار نژادپرست است و معمولا از افرادی به غیر از انسانها خوششان نمیآید. هدف اصلی این گروه حفاظت از مردم کشور تمریا است. رئیس این گروه ورنن رچ است که مبارزی بسیار حرفهای است و از انسانها زیاد خوشش نمیآید.
خطوط آبی گروهی بسیار نژادپرست است ولی از مردم حفاظت میکند.
در بازی قبل انتخاب بین این ۲ گروه تأثیر زیادی بر روی بازی نداشت و شما یک داستان واحد داشتید. ولی ایندفعه انتخاب بین این ۲ گروه، ۲ بازی کاملا متفاوت را برای شما ایجاد میکند. اینجا بازی هم خیلی خوب میشود، هم خیلی بد. بگذارید توضیح بدهم.
بین دو کشور کدون و ادرن جنگی وجود دارد. برای تصرف منطقهای به اسم درهی پانتار(Pontar Valley). این منطقه بهترین مکان در تمام کشورهای شمالی برای کشاورزی است. همینطور بیشتر غذای کشورهای شمالی را تولید میکند. در آخر چپتر اول قاتل شاه از دست شما فرار میکند و به جایی ناشناس بین کدون و ادرن میرود. شما باید بین یوروف و ورنن رچ یکی را انتخاب کنید. اگر ورنن رچ را انتخاب کنید به کشور کدون، به کمپ سربازان آنجا میروید. اگر یوروف را انتخاب کنید به کشور ادرن و به شهر ورگن میروید. به خاطر این گفتم خوب چونکه انتخاب بین این ۲، ۲ بازی کاملا متفاوت ایجاد میکند. به خاطر این گفتم بد چونکه انتخاب یوروف بسیار بهتر از ورنن رچ است، آن هم به چهار دلیل:
۱.ورگن بسیار بهتر از کمپ سربازان است. ورگن بسیار بزرگتر است و پر از مکان برای اکتشاف و ماجراجویی است. ورگن پر از آدمهای جالب که هرچقدر هم با آنها حرف بزنید سیر نمیشوید. ولی کمپ سربازان اینطور نیست. مکانی بسیار خستهکننده و مرده است. هیچکدام از افراد حرفی برای گفتن ندارند و همه شبیه سربازهای کپی و پیست شدهاند. درکل من از حرف زدن با ۲ نفر لذت بردم.
۲.ورنن رچ یک هدف مشخص دارد و تمام تلاشش را میکند که به آن برسد. حتا اگر او را انتخاب کنید. او هیچ تغییری از اول تا آخر بازی نمیکند و همان ورنن رچ است. ولی یوروف اینطور نیست. او در شروع بازی الفی هست که از انسانها متنفر است. او هزاران هزار انسان را به قتل رسانده. ولی وقتی شما که یک انسان هستید، در طول بازی به کمک میکنید او جور دیگری به انسانها نگاه میکند و میخواهد که دنیایی درست کند که تمام قومها با هم زندگی کند.
۳. زلتن و دندلاین، ورگن را ترجیح میدهند. اگر ورنن رچ را انتخاب کنید آنها را دیگر نخواهید دید.
۴.درهی پانتار در گذشته برای کشور ادرن بوده. پس آنها باید این منطقه را داشته باشند. اگر با ورنن رچ همراهی کنید شما باعث میشوید که شاه هنسلت پیروز شود و تمام الفها و درفهای ورگن تبدیل به کارگر شوند. ولی اگر با یوروف و سسکیا همراهی کنید درهی پانتار برای ادرن میشود و شاه هنسلت که فردی خبیس و شیطانی است شکست میخورد.
شاید بگویید که اینها همه اختلاف نظر است و بازیکنها یکی نیستند. ولی وقتی که شما بین ۲ چیز میخواهید انتخاب کنید هردوی آنها باید هم خوبی و هم بدی داشته باشند وگرنه انتخاب کردن اصلا معنی ندارد. انتخاب بین این دو گروه در بازی قبل بسیار بهتر انجام شده بود. اینبار یوروف آنقدر از ورنن رچ بهتر است که انتخاب ورنن رچ معنایی ندارد.
موسیقی:
موسیقی این بازی توسط Adam Skorupa و Krzysztof Wierzynkiewicz ساخته شده است. این Ost بسیاز زیبا و منحصر به فرد است. هر قطعه تفاوت و درعین حال شباهتی با دیگر قطعهها و خود بازی دارد. سازندههای این ost روی بازیهایی همچون Painkiller و Shadow Warrior و Bulletstorm کار کردند.
ممنون از وقتی که گذاشتید. شایگان صادقی