نقد و بررسی گرگی در میان ما
سلام شایگان هستم و امروز به نقد و بررسی بازی گرگی در میان ما یا همان (Wolf Among Us) میپردازیم.
متأسفانه با بسته شدن استودیو تل تیل گیمز (TellTale Games) فصل دوم بازی گرگی در میان ما کنسل شد. من و همینطور خیلی از طرفدار های این کمپانی بسیار ناراحت شدیم، زیرا این استودیو پتانسیل ساخت بازی های بسیار خوب را داشت. همینطور داستان بازی اول این سری جوری ناتمام ماند و در پایان بازی اشاره هایی به قسمتی دیگر وجود داشت. حالا دربارهی گرگی در میان ما حرف بزنیم که قطعا یکی از بهترین کارهای این استودیو است.
داستان
داستان این بازی درواقع برگرفته از سری کمیک بوک های (Book Of Fables) است، که توسط Bill Willingham نوشته شده. خلاصه این کتاب این است که کاراکترهای افسانههای مختلف مانند دیو و دلبر، رابین هود و حتی سفید برفی و…. به شهر نیویورک میایند تا در آنجا زندگی کنند بخاطر اینکه نیرویی ماورایی و شیطانی آن هارا از خانه هایشان دور نگه داشته. و البته گرگی در میان ما هم از این داستان بسیار پیروی میکند. شاید فکر کنید که دنیا و داستان این بازی اصلا خشن نیست ولی باید بهتان بگم که سخت در اشتباهید. دنیای گرگی در میان ما بسیار تاریک و سیاه است و با مسائلی جدی مانند قتل، تجاوز و مواد مخدر دست و پنجه نرم میکند. شما کاراکتر بیگبی ولف(Bigby Wolf) را کنترل میکنید که در شهر فیبل تون(FableTown) کارآگاه است. شما بیشتر وقتی را که با او میگذرانید صرف حل کردن معما و پیدا کردن قاتل، حرف زدن و ارتباط برقرار کردن با کاراکتر های دیگر و (Quick Time Events)Qte میکنید. حالا دربارهی شهر فیبل تون کمی صحبت کنیم. در واقع بیشتر خلاف ها، قتل و فقر در این شهر بخاطر مادهای است به نام گلامور(Glamour). تمام موجودات افسانهای که میخواهند درکنار آدم ها زندگی کنند باید از این ماده استفاده کنند تا خودشان را شبیه به انسان ها کنند و این باعث اختلاف طبقاتی در این شهر میشود. زیرا این ماده بسیار گرانقیمت است و بیشتر افراد توانایی خرید این ماده را ندارند بخاطر همین خیلی ها از نوعی مواد مخدر استفاده میکنند که کار همین ماده را میکند ولی بیشتر اوقات این باعث مرگ آنها میشود. کاراکتر اصلی بسیار عالی طراحی شده؛ همانجوری که در یک سناریو بیگبی کاراکتری باحال و سرسخت است و با افراد مختلف وارد دعوا میشود، در سناریو دیگری بسیار مهربان و دلسوز است. البته بهغیر از بیگبی کاراکتران دیگهای هم هستند که به آنها اشاره میکنیم.
اسنو وایت(Snow White): اسنو درواقع همان سفیدبرفی داستان ها است که در این بازی دوست و همکار بیگبی است و به او در حل معما های مختلف کمک میکند. در بیشتر سناریو های بازی هم حضور دارد.
وودی(The Woodsman): در داستان شنل قرمزی وودی شنل قرمزی را با کشتن بیگبی نجات میدهد. در این بازی هم آنها دشمنان دیرینه هستند البته میتوان با او نیز در بعضی از مراحل همکاری کرد.
آینهٔ جادویی(Magic Mirror): این آینه در دفتر بیگبی وجود دارد و تنها وقتی با شما حرف میزند که جواب او را با قافیه بدهید و به شما موقعیت هر فردی را که بخواهید میدهد.
المان انتخاب(Element of choice)
در این بخش میخواهیم دربارهی انتخاب هایی که در بازی های تلتیل وجود دارد صحبت کنیم و اینکه آیا واقعا تأثیری در داستان بازی دارند یا خیر؛ این بخش آنقدر مهم و بزرگ است در بازی های مختلف، که در آینده مقالهای جدا دربارهی این مسئله منتشر خواهم کرد. خطر اسپویل شدن بازی های The Walking Dead) Season 1,The Wolf Among Us). حتما با بازی کردن عناوین تلتیل گیمز به این جمله برخوردید (Will Remember That) هر وقت با کسی حرف میزنید یا حرف مهمی میزنید این جمله سریعا بالای صفحه میاید تا به شما بگوید که حرف شما را همه به یاد دارند و ممکن است آینده را تغییر دهد ولی این کاملا غلط است. حتما با بازی کردن عناوین تلتیل به وقتی برخوردید که باید بین دوچیز یکی را انتخاب کنید و بعد از مدت ها یکی را انتخاب میکنید و میفهمید که هیچ تأثیری بر داستان نداشته. این ترفند برای بازی های اول تلتیل جدید و نو بود و گیمر ها واقعا فکر میکردند که انتخاب هایشان تأثیر مستقیم بر داستان دارد و داستان را آن ها شکل میدهند که درواقع کاملا غلط بود. برای مثال در بازی اول مردگان متحرک شما در یکی از سناریو ها باید بین نجات دادن کارلی(Carley) و داگ(Dough) انتخاب کنید. داگ میتواند وسایل الکترونیکی را هک کند و کارلی یک کلت دارد من مدت ها به این انتخابم فکر کردم ولی درآخر فهمیدم که هیچ تأثیری ندارد. نه اینکه تأثیری نداشته باشد فقط شما کاراکتری را به جای دیگری انتخاب میکنید و در بقیه بازی او با شما همراه است و داستان فرقی نمیکند. همینطور وقتی تلتیل با بازی های جدیدتر باز هم از این المان استفاده میکند بازی برای مخاطب بسیار خسته کننده میشود. این انتخاب ها هم در گرگی در میان ما وجود دارد. برای مثال در مرحلهای من باید به دوجا میرفتم خانهی آقای غورباقه و خانهی لارنس(Lawrence)، هر دو هم مهم بودند؛ من خانهی آقای غورباقه را انتخاب کردم و بعدا فهمیدم که لارنس مرده و من با رفتن به خانهاش میتوانستم او را نجات دهم. پس کل چپتر را از اول رفتم تا بتوانم او را نجات دهم. بعد از نجات دادن او با خودم فکر کردم که او نیز در مرحلهای به من کمک خواهد کرد و یا هرچیز دیگهای ولی میدانید چه اتفاقی افتاد….. او در سناریو دیگری در یک مجلس خطم حضور داشت! همین، فقط هم میتوانستید در حد چند جمله با او صحبت کنید. میدانم که هر کاری قرار نیست کل بازی را سرهم کند ولی برای بازی که ادعا دارد هر کار کوچیکی داستان را عوض خواهد کرد بسیار شرمآور است. من به این باورم که همین کار یکی از دلایل اصلی است که در سال های اخر تلتیل بازی های آنها به فروش نرفت. و باعث بسته شدن استودیو آنها شد.
گیم پلی
گیم پلی این بازی در واقع همان گیم پلی اصلی تمام بازی های تلتیل است و از ۳ بخش تشکیل شده است:۱.صحبت کردن ۳qte(Quick Time Events).2.بررسی کردن و پیدا کردن سرنخ. در بازی های تلتیل صحبت کردن با بقیه نقش مهمی در داستان بازی دارد و معمولا به ۳ روش میتوانید صحبت کنید میتوانید پاسخ محترمانهای دهید، میتوانید با لحن توحین آمیز صحبت کنید یا میتوانید صحبتی نکنید. بیشتر اوقات هم وقت کمی برای پاسخ دادن هست پس باید سریع فکر و انتخاب کنید. با هر پاسخ هم رفتار کسی دارید با او حرف میزنید عوض میشود. میرویم سراغ qte. اگر تابحال اسم qte به گوشتان نخورده بگذارید برایتان توضیح دهم. به نوع گیمپلیی که علامتی روی صفحه بیاید و وقت کمی به شما بدهد تا آن دکمه را فشار دهید و با فشار دادن دکمه بازی جریان یابد qte میگویند که برای اولین بار در بازی(Shenmue) استفاده شد. در طول بازی تمام دفعاتی که شما با کسی مبارزه میکنید با qte انجام میشود. این به دو دلیل است؛۱-موتور بازی بسیار ضعیف است و تنها مبارزهای که میتوان انجام داد با qte ممکن است. ۲-بازی گرگی در میان ما و دیگر بازیهای تلتیل گیمز بیشتر داستان محور هستند و تمرکزشان بر داستان است بخاطر همین داستان بازی بسیار قوی و گیمپلی کمی ضعیف است. این صحنه های دعوا حداقل یکبار در هر چپتر وجود دارد و من شخصا بسیار لذت بردم. بیگبی یک ورولف(Werewolf) است یعنی یک انسان گرگنما؛ در طول بازی او انسان است و سعی دارد که خودش را زیاد تبدیل به گرگ نکند. ولی در هر مبارزهای که در آخر چپتر هست او خودش را بیشتر و بیشتر تبدیل به گرگ میکند و این بسیار برای بازیکن جذاب است که دائم منتظر این است که ببیند شکل اصلی و کامل بیگبی به چه شکل است. بررسی کردن و پیدا کردن سرنخ نیز بسیار ضعیف در این بازی ساخته شده است. هر وقت که شما میخواهید صحنه جرمی را بررسی کنید اینکار دست شما نیست، بگذارید توضیح بدهم. برای مثال وقتی شما میخواهید بدن یک فرد را بررسی کنید میبینید که سه گزینه وجود دارد برای مثال جیب کت، کیف پول و خون روی لباس و همهی اینها به صورت گزینه برای شما هستند و شما فقط روی انها کلیک میکنید؛ شما نمیتوانید جایی به غیر از مکانی که بازی برای شما گذاشته را بررسی کنید و باید از همان سه گزینه استفاده کنید. این تکنیک باعث میشود که شما نتوانید آنجور که باید و شاید با بازی ارتباط برقرار کنید.
موسیقی
گرگی در میان ما تمام کم و کاستی هایش را در موسیقی جبران میکند. موسیقی این بازی توسط Jared Emeron ساخته شده که جوایزی مانند بهترین آهنگ رو برای بازی Star Wars: Old Republic و Back To The Future: The Game برده است.
گرگی در میان ما با وجود کم و کاستی هایش بازی بسیار جذاب و خوبی است و با بازی کردنش پشیمان نمیشوید.
من الان مدتیه موزیک اول رو گذاشتم روی تکرار و دارم از شنیدنش لذت میبرم. خیلی عالی بود، ممنون.
باسلام خدمت مدیر سایت
مطالب خواندنی و نقد بازی قوی و کارشناسانه بود .
امیدوارم همیشه موفق باشین .
ممنون از نظرتان امیدوارم در آینده هم مطالب بیشتری در سایت بخوانید.
ممنون از تحلیل خوبت